تیجانی می گوید: «این صحنه های ناراحت کننده که انسان قلبا از آنها بیزار و عقل سالم از آنهامتنفر است، مرا قانع نمی کند، و آن زمانی است که فردی خودش را نیمه عریان می کند و آهنی بدست می گیرد و با حرکاتی دیوانه وار خودش را می زند و با آواز بسیار بلند فریاد می زند حسین! حسین! حیسن!، آنچه در این موضوع شگفت انگیز شک بر انگیز است این است که می بینی آنها از حالت عادی خارج می شوند و گمان می رود که سراپا وجودشان را غم فراگرفته، اما اندکی بعد از عزاداری می بینی که می خندند و حلوا، شربت و میوه می خورند و به مجرد تمام شدن کار دسته ها و رسیدن به مقصد، همه چیز تمام می شود و شگفت انگیزتر این که بیشتر اینها به دین پایبند نیستند، به همین دلیل به خودم اجازه دادم که بارها مستقیما از آنها انتقاد کنم و به آنان گفتم آنچه انجام می دهید، یک رسم ملی و تقلید کور کورانه است.
شیخ حسن مغنیه نیز سخنان و حرفهایی شبیه، حرفهای تیجانی دارد و می گوید:
واقعیت این است که با خنجرها و شمشیرها به سر زدن و خون ریختن، در هیچ جای اسلام جایی ندارد و هیچ نص صریحی در این مورد نیست، لیکن عواطفی با ارزش است که در دل مؤمنان به خاطر خونهای پاکی که در کشتارگاه فاجعه ی کربلاء ریخته شده، می جوشد.
گفتنی است که جمع کردن بین دو مقوله ی: زدن با خنجرها و شمشیر به سر و…. در اسلام جایگاه ندارد و هیچ نص صریحی در این این مورد نیست».
این که می گوید: «لیکن عواطف ارزشمندی است …» امری غیر ممکن است و این دوبا هم هیچ تناسبی ندارد.
مبحث سوم : پوشیدن لباسهای سیاه در عاشوراء
بدیهی است که در ایام عاشوراء و عموم عزاداریها پوشیدن لباس سیاه برای بسیاری نماد عزاداری محسوب می شود، اما اینکه آیا این عمل ریشه ی شرعی داردیاخیر؟باید به روایات و مصادر و منابع رجوع نمود.
از امام صادق سؤال شد که پوشیدن کلاه سیاه چگونه است؟ فرمود: با آن نماز نخوان که لباس دوزخیان است.
و نیز روایت است امیر المؤمنین علی در میان چیزهایی که به یارانش آموزش می داد، فرمود:
«لا تلبسوا السواد فانه لباس فرعون»: لباس سیاه نپوشید که لباس فرعون است.
از رسول الله روایت است که پوشیدن لباس سیاه مکروه است؛ بجز سه لباس: عمامه، موزه و چادر»
روایت است جبرئیل با قبایی سیاه و خنجری در غلاف به نزد رسول الله آمد، پیامبر پرسید این چه لباسی است؟ گفت: این لباس پسر عمویت عباس است، وای بر فرزندانت که از نسل پسر عمویت عباس متولد می شوند، لذا پیامبر به نزد عباس رفت و گفت:
ای عمو! وای بر فرزندانم که از نسل فرزند تو متولد می شوند عباس گفت: آنچه قرار است بشود، قلم نوشته است.
محمد رضا حسینی حائری می گوید:
«در میان اصحاب ما ـ شیعیان ـ بسیار مشهور و حتی ادعا شده به اجماع پوشیدن لباس سیاه در نماز و حتی مطلقا مکروه است، همانطور که در «الخلاف» ذکر شده بجز موزه، عمامه و چادر (کساء). و در «المعتبر» فقط جواز عمامه و موزه استثناء شده است. و در «الشرایع» و «القواعد» و «الارشاد» و در «الدروس» نقل است که مفید، سلار و ابن حمزه فقط بر استثنا ی جواز عمامه، بسنده کردند ودر «الذکری» گوید:
عدم استثناء از قول بسیاری از اصحاب ثابت است و در «کشف اللثام» آورده که چادر (کساء) را کسی از اصحاب استثناء نکرده بجز ابن سعید» .
و حائری در انتهای سخنش می گوید:
اینها روایاتی هستند که اصحاب با استدلال به آنها می گویند:
پوشیدن لباس سیاه در نماز مکروه است، افزودن بر اینکه ادعا شده بر این حکم اجماع مشهور است. حال با توجه به این روایات و این اجماع، چه باید کرد؟ .
اگر این روایات، روایات ایشان است، و این اجماع، اجماع ایشان است، پس چرا شیعیان امروز لباس سیاه در ایام محرم می پوشند؟
چرا شیعیان روایات و اجماع علمایشان را مورد تقدیر و احترام قرار نمی دهند؟!.
مبحث چهارم
سخنی با مداحانی که نوحه خوانی و زدن به سر و صورت را مباح می دانند.
فقیه بزرگ شیعه، محمد بن مکی عاملی ملقب به شهید اول، می گوید:
«شیخ طوسی در مبسوط و ابن حمزه نوحه خوانی را تحریم کرده اند و شیخ ادعا کرده که نوحه خوانی به اجماع حرام است» .
آیت الله عظمی، محمد حسینی شیرازی می گوید: «لیکن شیخ -در المبسوط- و ابن حمزه گفته اند: نوحه خوانی مطلقا حرام است»
و می گوید: «در الجواهر ادعا شده که به سر و صورت زدن و شیون و واویلا کردن، قطعا حرام است».
شهید اول می گوید: « زدن به سر و صورت وکندن مو به اجماع حرام است. در المبسوط گفته شده: چون در عدم رضایت به تقدیر خداوند وجود داد».
و شیرازی می گوید: از «المنتهی» روایت است که: «زدن به سرو صورت و کندن مو حرام است».
هاشم هاشمی در گفتگویش با فضل الله می گوید: آری شیخ این را گفته اند. نوحه خوانی حرام است و شیخ ادعا کرده که نوحه خوانی به اجماع حرام است».به المبسوط رجوع شود.
و نیز می گوید: «آری! نهی از نوحه خوانی در عموم روایات آمده است ….».
برادران! اینها روایات اهل بیت و سخنان و دیدگاههای علمای شما است که ما فقط به مشتی نمونه از خروار اشاره کردیم، آیا جایز است به این همه روایات و اجماع و اتفاق نظر مجتهدان ـ بی توجهی کنیم ؟!
آیا رواست که این موضوع را همین طور بدون تحقیق و بررسی سر بسته بگذاریم؟!
چه نیکوست که به رفتار و سیره اهل بیت توجه داشته باشیم و آن بزرگواران را الگوی عملی خویش قرار دهیم،
ببینید چگونه اهل بیت رضی الله عنهم اصحاب خویش را به صبر و شکیبایی دعوت می کنند و بر این اساس یاران خودشان را تربیت می کنند و آنها را از نوحه خوانی و سینه زنی بر حذر می کنند در حالی که امروزه شیعیان به در حسینیات و مآتم خودشان به این مسائل بی توجه هستند.
به روایت زیر توجه کنید:
ازامام موسی بن جعفر رحمه الله روایت است، خبر مرگ اسماعیل بن جعفرکه بزرگترین فرزند امام جعفر صادق بود، در حالی به او داده شد که می خواست غذا بخورد، در همین حال، تسلیت گویندگان نیز جمع شده بودند، اما تبسم کرد و دستور داد، غذا آوردند، با تسلیت گو یندگان نشست و شروع به خوردن نمود و از روزهای دیگر نیکو تر و با اشتهاتر می خورد و جلوی تسلیت گو یندگان نیز غذا گذاشت، آنها از اینکه اثر اندوه را در چهره ی امام نمی دیدند، شگفت زده شده بودند، پس از اینکه امام غذا خورد! گفتند: ای فرزند رسول الله! امروز چیز شگفت انگیزی دیدیم!
تو به مصیبت فرزندت مبتلا شدی و حالت اینگونه است؟!
فرمود: چرا چنین نباشم در حالی که در روایت از راستگوترین راست گویان آمده که من می میرم و شما نیز می میرید، همانا گروهی مرگ را شناخته اند و آنرا جلوی چشمشان می بینند و هر کسی را که مرگ می رباید، نا پسند نمی دارند و انکار نمی کنند و تسلیم امر خالق عزوجل شان هستند».
ببینید چگونه اهل بیت بیزاری خودشان را از آنچه که در حسینیه های امروزی می گذرد اعلام می کنند…