از جمله اخبار واردهی مورد استناد آنها روایتی است که در آن رسول الله صلی الله علیه وسلم یهود را دعوت مینماید. آنها دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم را بازگو کردند.
آنگاه رسول الله مردم را جمع کرد و فرمود:
«إن الحدیث سیشفو عنی، فما أتاکم یوافق القرآن فهو عنی، وما أتاکم یخالف القرآن فلیس عنی»[۱]
(بزودی سخنانی از من پخش میشود هر کدام از آنها موافق قرآن بود از من است و هر کدام از آنها با قرآن مخالفت نمود از من نیست.)
آنها میگویند: اگر سنت حکم جدیدی را ثابت نماید با قرآن موافق نخواهد بود و در صورتی که حکم جدیدی را بیان ندارد صرفا به عنوان تأکید خواهد بود و با این وصف تنها قرآن خجت و برهان میباشد.
جواب شبهه ی دوم:
باید گفت که تمام احادیثی که دلالت بر عرضهی سنت بر قرآن را دارند همانگونه که علما فرمودهاند، از حیث سندی ضعیف هستند و به هیچکدام از آنها نمیتوان استدلال کرد بعضی از آنها از لحاظ سند منقطع و در بعضی از آنها راویانی غیر قابل اعتماد یا مجهول وجود دارند و در بعضی دیگر بین دو امر جمع نمودهاند که ابن حزم، بیهقی و سیوطی[۲] آن را بیان داشتهاند و امام شافعی در “الرساله” میگوید:
«ما روی هذا أحد یثبت حدیثه فی شیء صغیر ولا کبیر، وإنما هی روایه منقطعه عن رجل مجهول ونحن لا نقبل هذه الروایه فی شیء»[۳]
(فردی که روایتش در مسایل کوچک و بزرگ قابل اعتماد باشد این حدیث را روایت نکرده است بلکه تنها روایتی منقطع از مردی ناشناس میباشد و من چنین روایتی را در هیچ چیز قبول نمیکنم.)
ابن عبدالبر در کتاب “جامع” از عبدالرحمن بن مهدی نقل میکند که: «الزنادقه والخوارج وضعوا هذا الحدیث» (زنادقه و خوارج این حدیث را ساختهاند.) و آنگاه میفرماید: «وهذه الألفاظ لا تصح عنه – صلی الله علیه وسلم- عند أهل العلم بصحیح النقل من سقیمه» (این الفاظ از رسول الله صلی الله علیه وسلم در نزد اهل علمی که قادر به تشخیص نقل صحیح از معیوب هستند، صحیح نیست.)
این حدیث خودش بر بطلان خویش دلالت مینماید اگر آن را بر کتاب خدا عرضه نماییم آن را مخالف قرآن مییابیم چون در قرآن سخنی با این عنوان که فرمودهی رسول الله صلی الله علیه وسلم در صورت عدم توافق با قرآن مردود است، موجود نیست بلکه در قرآن بطور مطلق به تأسی از رسول الله صلی الله علیه وسلم و فرمانبرداری از او و پرهیز از مخالفت با ایشان دستور داده شده است.