بسم الرحمن الرحیم
خورشید رفته رفته داشت غروب می کرد . شب فرا رسید وصدای اذان ” الله اکبر” از مسجد شنیده میشد. صدایی که جان مؤمنین مشتاق شنیدن آن بودند. حضرت عایشه رضی الله عنها روزه بودند می خواست افطار کند . آن روزهم مثل باقی روزهای عمرش روزه بود اودرطول سال فقط روزهای عید روزه نمی گرفتند. حضرت عایشه رضی الله عنها به زنی که “امّ ذرّه” نام داشت البته خدمتکار خانه بود فرمودند برایم افطارآماده کن وافطارشامل کمی نان وروغن بیشترچیزی نبود. زن با تعجب نگاهی به آن غذا انداخت دردل خودگفت این چه غذایی است امروز چند هزار درهم با حضرت عایشه بود پس آن پولها چه شد به کجا رفت آن روز عبدالله بن زبیر ۸۰درهم فرستاده بود برای حضرت عایشه رضی الله عنها وحضرت عایشه آن ۸۰هزار درهم را تقسیم کردند میان فقرا حتی یک درهم از آن پول هم برای خود باقی نگذاشته بود تا برای افطار که آن روزروزه بودند چیزی بخرد مادر ذره نان وروغن را آورد وگفت ای أم المومنین می توانستی از آن همه پولی که به فقیر و مسکین دادی چند درهمی برایمان طعام بخری با آن طعام افطار می کردیم . حضرت عایشه فرمودند ألان چرا؟می خواستی از اول یادم بیا وری حضرت آن قدربه فکر بینوایان بود که حتی درفکر خودش نبود آنقدر کمک به فقراء می کرد که اگرمالی داشت چیزی ازآن برای خود نمی گذاشت . حضرت عایشه رضی الله عنها نمازراهم طولانی می خواندند به طوری که ساعتها ایستاده درنمازخواندن بود روزی یکی ازدوستانش برای دیدارش آمده بود. دید حضرت عایشه رضی الله عنها درنماز ایستاده مدّتی آن شخص واایستاد وخسته شد ازایستادن . دید حضرت از نماز خواندن فارغ نمی شدند واز آنجا بیرون به بازار برای خرید چیزی که لازم داشت مدّتی بعد بازآمددیدکه بازهم حضرت عایشه رضی الله عنها همچنان به نماز ایستاده ودرنماز گریه می کند. حضرت عایشه رضی الله عنها دانا ودینداروباعلم بود به طوری که بزرگان صحابه درباره حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم ازاوسؤال می کردند.اوزنی فصیح زبان ودرادب زبان عربی وشعرعربی آشنایی فراوان داشت روزوروزگارگذشت حالا دیگرموقع رحلت فرارسیده بود ودربسترمرگ خوابیده بود عبدالله ابن عباس رضی الله عنه آمدند برای احوالپرسی ،عبدالرحمن پسربرادرش گفت ای ام المؤمنین عبدالله پسرعباس آمده اند برای احوالپرسی اگراشکالی ندارداجازه دهید تابیاید درحالی که تومادراوحساب می شوی . ابن عباس وارد شدند وگفتند ای مادر وای مادر مؤمنان بشارت ده توبه کسی می پیوندی که بسیار اورا دوست داشتی به رسول الله صلی الله علیه و سلم با گفتن حرف ابن عباس رضی الله عنه روح طاهر حضرت عایشه از بدن خارج شد و عبدالله بن عباس رضی الله عنه به یاد آورد حضرت رسول الله صلی الله علیه و سلم که چقدر عایشه را دوست می داشت و به زبان آورد آیه های قرآن که خداوند از آسمان برائت عایشه رضی الله عنها را بوسیله جبریل علیه السلام نازل فرمودند و یاد آورد که رسول الله صلی الله علیه و سلم چقدر به عایشه احترام می گذاشتند . حضرت عایشه رضی الله عنها شب و روز قرآن می خواندند و او هر چه از دین اسلام و قرآن می دانست برای مردان بازگو می کرد و مردم هم از قرآن تا حدیث از او سوال هایی می کردند که با خوشرویی جواب می دادند . رحلت عایشه رضی الله عنها در شب سه شنبه هفت رمضان سال ۵۸ هجری در سن ۶۶ سالگی بوده است .
تهیه و ترجمه: أم نبیل