رجعت

رجعت به‌ این معنی که‌ ائمه‌ و در صدر آنان حضرت علی رضی الله عنه برای بار دگر به‌ زندگی دنیا برمی‌گردند و دشمنانشان نیز و در صدر آنان خلفای راشدین به‌ دنیا باز می‌گردند تا بر دست ائمه‌ جزای اعمالی را دریافت نمایند که‌ در حق آنان انجام داده‌اند.

این گزینه‌ دارای مفاهیم دیگری نیز می‌باشد که‌ محمد صادق صدر ضمن رساله‌ای تحت عنوان «بحث حول الرجعه» بدان پرداخته‌ است: از جمله: (تناسخ ارواح) که‌ آن را چنین تعریف نموده‌: بازگشت به‌ دنیا از این طریق صورت می‌گیرد که‌ برای بار دوم دوم متولد می‌شود، به‌ این صورت که‌ روحش به‌ جنینی جدید وارد می‌گردد و از نو به‌ دنیا می‌آید.

سپس بدون نفی چنین معنای در پی آن، سخنی را عرضه‌ می‌دارد که‌ تأییدی برای سخن قبلی می‌باشد، آن‌جا که‌ می‌گوید: و این به‌ عنوان تفسیری برای اقوال عدیده‌ای می‌باشد که‌ مردمان بسیاری بدان قائل شده‌اند، آنان که‌ می‌گویند: ما قبلا نیز در این دنیا بوده‌ایم، و چنان‌که‌ گفته‌ شده‌، برخی از آنان نام موجوداتی را می‌دانند و از راه، اطلاع و آگاهی دارند که‌ این، به‌ طور قطعی بر صحت ادعای مورد نظر دلالت دارد!!

اما باز در پی آن می‌گوید: باید گفت که‌ این فرع و شاخه‌ی معرفتی، حاوی اشکالی به‌ نام تناسخ می‌باشد که‌ آیا تناسخ صحیح است یا باطل و یا برخی اوقات صحیح است و برخی اوقات نیز باطل می‌باشد، این چیزی است که‌ نمی‌خواهیم بدان بپردازیم با توجه‌ به‌ این‌که‌ سخنی که‌ در پی اختصار آن هستیم به‌ درازا مواجه‌ می‌شود.

آیا مسلمانان به‌ طور کل در هر مستوایی که‌ باشند چه‌ رسد به‌ دانشمندان هرگز در خصوص چنین عقیده‌ی فاسد و افکار افراطی‌ای که‌ دارای ابعاد گوناگونی می‌باشد، به‌ سخنی طولانی نیاز دارد! مسلمان چیزی در این زمینه‌ به‌ قلبش خطور نکرده‌ و کافی است که اهمال گردد و یا این‌که‌ گفته‌ شود: چنین چیزی باطل است و نیازی به‌ سخن ندارد؛ لذا باید گفت که‌ انگیزه‌ای برای بزرگ جلوه‌ دادن آن مسأله‌ با چنین عباراتی لازم نیست که‌ کمترین مفهوم آن این است که‌ در قلب خواننده‌ شبهاتی را به‌ وجود می‌آورد، به‌ ویژه‌ بعد از این‌که‌ بیان داشته‌: (که‌ این به‌ طور قطعی بر صحت ادعای مورد نظر دلالت دارد) و سودی در بر ندارد بعد از این‌که‌ گفته‌ است: (آنچه‌ میان علما مشهور می‌باشد، این است که‌ تناسخ با انواع گوناگونی که‌ دارد باطل و بی‌اساس می‌باشد)[۱]؛ زیرا مشهور بودن نمی‌تواند به‌ عنوان دلیلی برای اثبات و یا نفی قرار گیرد.

اضافه‌ بر آن، این‌که‌ اشکال به‌ چه‌ معنی است بعد از این‌که‌ با دلایل قطعی الدلاله‌ به‌ صحت موضوع قایل شد.

دلایل امامیه‌ برای مسأله‌ی رجعت

آنان برای رجعت به‌ این آیه‌ استدلال می‌نمایند که‌ خداوند متعال فرموده‌ است:

«بیگمان خداوند سریع‌الحساب است (و به سرعت تمام در مدّتی اندک به حساب اعمال همگان رسیدگی کرده و پاداش و پادافره نیکان و بدان را بدون کم و کاست خواهد داد)».

محمد صدر می‌گوید: آنچه‌ برای همگان واضح و روشن می‌باشد این است که‌ سریع الحساب بودن خداوند متعال با تأخیر حساب و دادرسی به‌ روز قیامت هیچ‌گونه‌ مناسبتی ندارد[۲]. سپس می‌افزاید: این دادرسی به‌ نسبت عصر امروز در آینده‌ واقع می‌شود و آن هم با ظهور «دابه الارض» که‌ در روایت‌های گزارش شده‌ از معصومین، مراد از آن، بازگشت امیرالمؤمنین علیه السلام به‌ دنیا است تا این وظیفه‌ی مهم را انجام دهد… و باید گفت که‌ مراد از «دابه‌» همان «دابه» (حیوان)‌ به‌ مفهوم لغوی نیست، بلکه‌ مراد از آن، انسان می‌باشد، بلکه‌ ایشان امام امیرالمؤمنین علیه السلام به‌ طور ویژه‌ است. این را اضافه‌ کنم که‌ نام‌گذاری انسان به‌ «دابه»‌ چیزی عجیب و غریب نیست، زیرا چنان‌که‌ منطقیون و فلاسفه‌ بیان داشته‌اند، انسان حیوانی ناطق است، با توجه‌ به‌ این‌که‌ روی دو پاهایش حرکت می‌کند، پس انسان از میان مخلوقات و آفریده‌ها از دسته‌ی حیوانات محسوب می‌گردد[۳].

این سخنی که‌ امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به‌ دابه‌ و حیوانی تشبیه‌ می‌نماید و او را در ردیف حیوانات ناطق (و از میان مخلوقات و آفریده‌ها از دسته‌ی حیوانات) قرار می‌دهد؛ سخنی بی‌ارزش است و در نهایت سخافت و هرزگی می‌باشد که‌ نیازی به‌ رد ندارد، در غیر این صورت قضیه‌ چنین می‌شود که‌ گفته‌ شده‌:

ولیس یصح فی الأذهان شیء إذا احتاج النهار إلى دلیل

(مغزی که‌ برای روشنی روز دلیل را دنبال می‌کند، صحیح نیست که‌ گفته‌ شود آن ذهن حاوی چیزی است).

ممکن نیست که‌ انسان عاقل تا این اندازه‌ برای استدلال فروکش نماید، مگر این‌که‌ به‌ افلاس و نداری خود پی برده‌ باشد، پس خدا را شکر می‌گوییم که‌ شر این قضیه‌ را به‌ جای ما برآورده‌ نموده‌ است.

و همچنین به‌ این آیه‌ استدلال نموده‌اند که‌ خداوند متعال فرموده‌ است:

﴿وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ٨٣﴾ [النمل: ۸۳].

«روزی (را ای پیغمبر! یادآور شو که قیامت فرا می‌رسد و) گروه عظیمی از همه ملّت‌ها را گرد می‌آوریم که (در دنیا) آیات (کتاب‌های آسمانی و معجزات پیغمبران ربّانی و نشانه‌های جهانی دالّ بر وجود) ما را تکذیب می‌کرده‌اند، و پس (از گردآوری ایشان، جملگی) آنان به یکدیگر ملحق و در کنار همدیگر نگاه داشته می‌شوند».

و این‌که‌ فرموده‌اند: ﴿إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ﴾ [القصص:۸۵].

«همان کسی که (تبلیغ) قرآن را بر تو واجب گردانده است، تو را به محلّ بازگشت بزرگ (قیامت) برمی‌گرداند (و میان تو و تکذیب‌کنندگانت داوری می‌نماید و به مقام محمود و بهشت موعودت می‌رساند)».

این نوع از استدلال، ذلتی است که‌ شایسته‌ی پاسخ نمی‌باشد و اگر چنین استدلالی در کتاب‌هایی نوشته‌ نمی‌شد که‌ مورد اعتماد واقع می‌شوند و علما و مراجعی بدان قایل می‌شوند که‌ مردمان بسیاری از آنان پیروی می‌کنند هرگز این صفحات سفید را برای آن سیاه‌ نمی‌کردیم.

[۱]– (بحث حول الرجعه) محمد صادق الصدر ص۸٫

[۲]– همان ص۱۹٫

[۳]– همان /۱۹،۲۰،۲۱،۲۲٫

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …