راه های رسیدن به علم (۴)

این خستگی که ناگزیر باید تحملش کرد خاص یک هدف نیست بلکه شامل همه‌ی کمالات انسانی می‌شود، چنانکه ابن قیم می‌گوید: «همه‌ی کمالات جز با تحمل قسمتی از مشقت به دست نمی‌آید و تنها با پشت سر گذاشتنِ پلی از خستگی می‌توان به آن رسید» [ابن قیم، مفتاح دار السعاده: ۲/ ۸۹۵].

در این میان بیشترین نتیجه را کسانی به دست می‌آورند که این خستگی و تلاش را در مسیر دستیابی به آینده‌ی ابدی صرف کرده‌اند. ابن قیم رحمه الله می‌گوید: «هیهات! هیچ قومی به سرمنزل نرسیده‌اند مگر با ادامه‌ی مسیر، و به سوی قرارگاه آسایش عبور نکرده‌اند مگر از پُل زحمت» [ابن قیم، بدائع الفوائد: ۳/ ۱۱۸۷].

اما این مهم است که انسان به حکمت خداوند از ارتباط بین «خستگی و موفقیت» پی ببرد، چنانکه ابن قیم هنگام شرح مسائل تقدیر و حکمت خداوند می‌گوید:

«حکمت الله بر این مستقر گشته که سعادت و خوشی و آسایش به دست نمی‌آید مگر با عبور از پل سختی و خستگی، و نمی‌توان به آن وارد شد مگر از دروازه‌ی ناخوشی و صبر و تحمل سختی‌ها» [ابن قیم، شفاء العلیل: ۴۴۸].

این رابطه‌ی میان «تلاش و دستاورد» صرفا یک معنای شرعی نیست که مخصوص امت‌های وحی دیده باشد. این معنایی است که هر عقل و خردی به محض رویارویی با کشمکش زندگی به آن خواهد رسید… نخستین کسی که دیده‌ام با عبارتی بسیار بدیع اتفاق همه‌ی فرهنگ‌ها بر این معنا را ذکر نموده، امام حافظ زاهد، ابواسحاق ابراهیم حربی (متوفای ۲۸۵ هجری) است. او صاحب کتاب مشهوری درباره‌ی «غریب الحدیث» و از شاگردان امام احمد بن حنبل است.

ابن تیمیه از وی عبارتی را نقل نموده که زیبایی و هیبت معنایش دل‌ها را به لرزه می‌آورد: «عقلای همه‌ی ملت‌ها بر این متفق‌اند که خوشی، با خوشی به دست نمی‌آید» [ابن تیمیه، قاعده فی المحبه: ۲/ ۳۹۳].

این عبارت را که ابن تیمیه نقل نموده، خطیب بغدادی نیز به نقل از ابراهیم حربی با صیغه‌ای اندک متفاوت آورده است. آنجا که ابراهیم حربی چیزهایی درباره‌ی خود بیان نموده به غایت شگفت‌انگیز نه درباره‌ی تحمل سختی‌ها توسط او، بلکه درباره‌ی بی‌توجهی به آن مشقت‌ها. در تاریخ خطیب بغدادی سخن ابراهیم حربی چنین آمده که می‌گوید:

«عقلای همه‌ی ملت‌ها بر این متفق‌اند که هر کس با تقدیر همراهی نکند از زندگی لذت نمی‌برد. گاه پیراهنم تمیزترین پیراهن و ازارم کثیف‌ترین ازار بود اما هرگز به خود نگفتم که این دو به هم نمی‌آید، و گاه یکی از کفش‌هایم پاره بود و دیگری سالم، و با همین دو راه می‌رفتم و همه‌ی بغداد را می‌گشتم، این به سویی و آن به سویی، اما به خود نگفتم که درستش کنم و هیچگاه نه به مادر و نه به خواهر و نه به همسر و دخترانم در مورد تبی که دچارش بودم چیزی نگفتم، زیرا مرد آن است که غمش را در خود نگه می‌دارد و خانواده‌اش را غمگین نمی‌کند. چهل و پنج سال دچار سردرد بودم اما به کسی نگفتم، و سی سال روزم را با دو تکه نان به سر می‌بردم. اگر مادرم یا خواهرم آن را به من می‌رساند می‌خوردم وگرنه تا شب بعدش گرسنه و تشنه می‌ماندم» [خطیب بغدادی، تاریخ بغداد: ۶/ ۵۲۲].

اما صریح بگویم، این نمونه از اشتغال به اهداف والا و بی‌توجهی کامل به سختی‌ها و خستگی‌ها، نمونه‌ای است استثنایی که فکر نکنم جز انسان‌هایی نادر در تمام تاریخ، کسی طاقتش را داشته باشد.

معنای این عبارت که حافظ ابراهیم حربی رحمه الله ذکر نموده در میان علمای پس از او نیز جا افتاده و منتشر است و همگی بر مجرب و عقلانی بودن آن تاکید نموده‌اند. این واقعیت در بین ملت‌ها نیز متداول است، تا جایی که ابن قیم با تاثیری آشکار از عبارت ابراهیم حربی می‌گوید: «همه‌ی خردمندان بر ستایش خستگی در راه تحصیل کمال نفس متفق‌اند و هر که بیشتر در این راه زحمت بکشد حالش بهتر و مقامش بالاتر است» [ابن قیم، شفاء العلیل: ۴۴۹].

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …