باز به البوطی و طرفداران او میگوئیم: اگر شما واقعا معتقدید به این که کشور از علمای حقیقی خالی است و کسانی که ادعای عالم بودن دارند، همگی علمای و مجازی هستند، آیا شما این وضعیت را برای خودو مسلمانان قبول دارید؟ ونسبت به این وضعیت راضی هستید؟اگر شما واقعا از نبودن مجتهد درامت و شایع بودن جهل و تقلید و از بین رفتن علم و اهل علم شکایت دارید، پس آیا خود بدان راضی هستید؟ و درونتان به آن قانع شده است؟ و میخواهید وضعیت تا روز قیامت اینگونه بماند؟ بعضی از شما خواهد گفت: ما با شما در رابطه با گشودن باب اجتهاد موافق هستیم، ولی کسی را که شایسته اجتهاد باشدو شرایط لازم برای مجتهد در او باشد در بین امت نمیبینیم. جواب ما به این سخن این است که شما خود باعث شده اید که مسلمانان به این حالت و حد وضعیت برسند.همانطور که البوطی در صفحه (۷۳ اللامذهبیه) ادعا میکند.
درحقیقت روش بد شما که باعث شدید مردم را از دادن رأی و نظر در رابطه با ادلههای احکام شرعی خودداری کنند، و همچنین باعث قطع رابطه بین مردم و کتاب پروردگارشان و سنت پیامبرشان شدید با این ادعا که علمای گذشته تمامی آنچه را که امکان ارتباط با احکام شرعی و کتاب و سنت را فراهم میسازد، بطور خلاصه و کلی ارائه دادهاند. لذا باید به آنچه که گذشته گان ارائه دادهاند، اکتفا کرده و آن را یاد گرفته و یاد بدهند بدون اینکه کوچکترین تغییر یا تعدیلی در آن ایجاد کنند، همانطور که البوطی ادعا میکند (ص ۷۳).
در حقیقت عامل اصلی در از بین بردن یا کم شدن یا خشک شدن سرچشمه اجتهاد در کشورهای اسلامی، همین طرز فکر و روش فاسد و خلاف شرع شما است.همان روشی است که در تعلیم فقه به مردم در محدوده مذهب و تعصب نسبت به آن و همچنین عدم مخالفت با این تعصب (خود را در این محدوده مقید کردن) وانتخاب کتابهای فقهی قدیم که خالی از دلایل شرعی هستند، وقطع ارتباط با کتاب و سنت و عدم مراجعه به این دو در هنگام اختلاف، و ترک آراء و نظرات و دلایل آنها در مذاهب دیگر، بکار بردید، و اینکه جز برای مجتهد، مانع دادن رای و نظر در ادلههای شرعی شدید،
سپس راه رسیدن به درجه اجتهاد را تنگ و سخت کرده و شرایط موجود در مجتهد را تشدید و چند برابر کردید، طوریکه آن را محال و ناممکن جلوه دادید، تمامی این دلایل و بهانهها مانع بوجود آمدن مجتهد در کشورهای اسلامی شد، و هر حرکتی را نسبت به زنده کردن علم وفقه از بین برد، و هر نوع محاوله و تلاش و کوشش را برای رسیدن به درجه اجتهاد در همان ابتدا زنده به گور کرد. همانا روش علمی شما که مبنی بر تقلید و تعصب مذهبی است، نمیتواند نتیجه دیگری جز بوجودآوردن مقلدین را داشته باشد. چگونه ممکن است از منبعی که با هر نوع حرکت یا تلاش برای رسیدن به درجه اتّباع، دشمنی دارد، با درجه اجتهاد در نهایتاً بوجود آوردن مجتهد موافق باشد، براستی غیر ممکن است در میان کسانی که در این مسیر حرکت میکنند، تا روز قیامت، عالم یا مجهتدی بوجود بیاید، چون این قانون خداوند تبارک و تعالی در روی زمین است. چگونه ممکن است در یک زمین خشک، سخت و پر از خار و خاشاک که خاصیت جذب آب را ندارد، ودانه گل و گیاه در آن پاشیده نشده، گل و گیاه و یا سمن و ریحان بروید؟ چگونه ممکن است که مهارتهاً تخصصها و ارزشمندیهای مجتهدین از درون چنگالهای تیز تقلید کورکورانه و از خاک تعصب و جهل و دور از کتاب و سنت بوجود بیایند.
این کار واقعا غیر ممکن است، همانطور که شاعر میگوید:
ترجو النجاه ولم تسلک مسالکها | إن السفینه لا تجری علی الیابس |
امید نجات داری ولی راههای آن را طی نمیکنی چرا که کشتی بر روی خشکی حرکت نمیکند.
مثال محسوس از این وضعیت فرموده خداوند تبارک و تعالی در رابطه با حکم عذر آوردن منافقان از رفتن برای جهاد است: ﴿۞وَلَوۡ أَرَادُواْ ٱلۡخُرُوجَ لَأَعَدُّواْ لَهُۥ عُدَّهٗ﴾ [التوبه: ۴۶]. «اگر(این منافقان نیت پاک و درستی داشتند) و میخواستند(برای جهاد) بیرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده میکردند» (و مسلح و مجهز در خدمت رسول راه میافتادند)…