{ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (۹۲)}.
«باز در پی سببی افتاد» یعنی: باز ذوالقرنین راه سومی را که در عرض مشرق و مغرب از جنوب بهسوی شمال است، دنبال کرد.
{حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْماً لَّا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً (۹۳)}.
«تا وقتی که به میان دو سد رسید» بهقولی: این دو سد، دو کوه در ناحیه ارمنستان و آذربایجان است «در ورای آن دو سد قومی را یافت که نزدیک نبود هیچ سخنی را بفهمند» یعنی: سخن دیگران را نمیفهمیدند.
صاحب «المنیر» میگوید: «این قوم از صقالبهاند که در شرق بحیره سیاه در سدی استوار و منیع میان دو کوه نزدیک شهر «بابالابواب» یا «دربت» در کوهی به نام «قوقاف» زندگی میکنند و جهانگردان قرن حاضر آن را کشف کردهاند.
{قَالُوا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلَى أَن تَجْعَلَ بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ سَدّاً (۹۴)}.