با گرامیداشتشان و تعلیم شرایع الهی به آنان.
{قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمّ
َ یُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَاباً نُّکْراً (۸۷)}.
«گفت» ذوالقرنین: راه دعوتشان به سوی حق را انتخاب میکنم «اما هرکه ستم ورزد» بر خود؛ با پای فشردن بر شرک و نپذیرفتن دعوتم «پس زودا که عذابش کنیم» با کشتنش در دنیا «سپس بهسوی پروردگارش بازگردانیده میشود» درآخرت «آنگاه او را عذاب میکند» در آن «عذابی سخت» نکرا: یعنی: بسیار سخت و دشوار.
{وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا یُسْراً (۸۸)}.
«و اما هرکه ایمان آورد» به خدا جلّ جلاله و دعوتم را تصدیق کند «و عمل کند» بهعمل «شایسته» مطابق آنچه که مقتضای ایمان است «پس او پاداشی هر چه نیکوتر خواهد داشت» که همانا بهشت است. همچنین محتمل است که مراد از آن: پاداش دادن وی از سوی ذوالقرنین باشد، یعنی: به او پاداشی نیکو میدهم و به او احسان و کرم روا میدارم «و به فرمان خود او را به کاری آسان واخواهیم داشت» که بر وی سخت و دشوار نباشد.
{ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (۸۹)}.
«باز در پی سببی افتاد» یعنی: باز ذوالقرنین در پی راهی غیر از راه اول افتاد، بدینسان که جهت مشرق را در پیش گرفت.
{حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْراً (۹۰)}.
«تا آنگاه که به مطلع الشمس رسید» یعنی: به اولین منطقهای از زمین رسید که خورشید از آن برمیآید پس «خورشید را چنین یافت که بر قومی طلوع میکند که برای آنان در برابر تابش آن پوششی قرار ندادهایم» نه از خانه و نه از لباس بلکه آنان قومی پابرهنه و لخت و عریان هستند که در پناه ساختمان و آبادیای قرار ندارند. این آیه معرف تاریخ زندگی گروهی بدوی است که بی داشتن پناهگاه و لباس، بهشکل اولیه زندگی میکرده و از صید ماهی تغذیه مینمودهاند. یا معنی آیه این است: میان آن قوم و میان خورشید، جز دریا چیز دیگری حایل نبود. بعضیگفتهاند: چه بسا او به سرزمینی رسید که خورشید در آن دهها روز تابان باقی میماند، نه غایب میشود و نه در زیر پرده و حجابی قرار میگیرد و این پدیده در شمالی ترین منطقه کره زمین است.
{کَذَلِکَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَیْهِ خُبْراً (۹۱)}.
«چنین بود» داستان شکوه و قدرت ذوالقرنین «و قطعا به خبری که پیش او بود احاطه داشتیم» یعنی: آنگاه که به وی پادشاهی و جهانگشایی بخشیدیم، صلاحیت وی را در این امر میدانستیم. یا ما بر آنچه که نزد ذوالقرنین از اسباب وآلات و لشکر و غیره بود، آگاهی داشتیم. مراد این است که: کثرت ابزار و آلات و لشکر و سپاه او بهجایی رسیده بود که جز علم خدای دقیقسنج آگاه، علم هیچ کس دیگر به آن احاطه نداشت.