هرگاه شخصی دیگری را بزند و در نتیجه عقل یا یکی از حواسش مانند
شنوایی،
بینایی،
بویایی یا
چشائیاش از بین برود و
یا توان صحبت کردن را بطور کامل از دست بدهد؛
در هر یک از این موارد دیه کامل واجب میگردد.
از عوف روایت است :
«قبل از فتنه ابن اشعث از پیرمردی شنیدم سپس عوف آن مرد را وصف کرد گفتند : این مرد ابومهلب عموی ابوقلابه بوده است، که گفت :
با سنگی به سر مردی زده شد و شنوایی، گویایی، عقل و قدرت نزدیکی
با زنان را از دست داد، 🏿بنابراین عمر دیه او راچهار دیه کامل تعیین کرد».
هرگاه چشم سالم انسان یک چشم بیرون آورده شد،
دیه کامل به او تعلق میگیرد.
عمر، پسرش عبدالله و علی بن ابی طالب همینگونه حکم کردند.
از قتاده روایت است : از ابومجلز شنیدم که گفت :
سألت عبدالله بن عمر عن الأعور تفقد عینه، فقال عبداله بن صفوان : قضی فیه عمر رض بالدیه، فقلت : إنما أسال ابن عمر فقال : أولیس یحدثک عن عمر.
«از عبدالله بن عمر درباره انسان یک چشمی که چشمش را بیرون آورده باشند سؤال کردم،
عبدالله بن صفوان گفت : عمر رض برای آن دیه کامل تعیین کرد، گفتم : از ابن عمر سؤال میکنم، گفت : آیا او از عمر برایت روایت نمیکند؟»
قتاده از خلاس روایت کرده که علی رض در مورد شخص یک چشمی که چشمش درآورده شود، میگفت :
(إن شاء أخذ الدیه کامله و إن شاء أخذ نصف الدیه، و فقاء بالأخری إحدی عینی الفاقی).
«اگر خواست دیه کامل را بگیرد و اگر این را نخواست نصف دیه را بگیرد و به جای نصف دیگر یکی از چشمان جانی را درآورد».
حسن :
[الإرواء ۲۲۷۹].
ابن ابی شیبه (۶۹۴۳/۱۶۷/۹).
بیهقی (۸۶/۸).
اسناد آن صحیح است :
[الإرواء ۲۲۷۰]ف هق (۹۴/۸).
ابن ابی شیبه (۷۰۶۰/۱۹۶/۹).
ابن ابی شیبه این حدیث را بدون جمله : «فقلت … الخ» روایت کرده است.
مصنف ابن ابی شیبه (۷۰۶۲/۱۹۷/۹).
بیهقی (۹۴/۸).