این مناظره در تاریخ بسیار تکرار میشود اما نه در بین پیامبران و اقوام بتپرستشان بلکه بین کلام حق و افراد متعصبی که براساس عقایدی که از اجداد خود به ارث بردهاند، حرکت میکنند وحق را کنار گذاشته و به باطل تمسک جستهاند.
امیر صنعانی در این باره میگوید:
قبل از هدف اصلی، اصل مهمی را بیان میکنیم که خداوند آن را مطرح کرده است و در چندین آیه از قرآن از کفار اشکال میگیرد که آنان از اجدادشان کورکورانه تقلید میکردند و اندیشههایشان فقط به پیروی از آنان محدود میشد.
«وقتی به آنان گفته میشد: از قانون خدا پیروی کنید، میگفتند: ما از آیینی که پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم. آیا اگرچه پدرانشان چیزی نفهمیده باشند و به هدایت راه نبرده باشند [باز هم باید از آن پیروی کنند]؟»
«ما پدرانمان را براساس آیینی یافتهایم [که بتپرستی را بر همگان واجب کرده است.] و ما هم بیتردید [به شیوه آنها عمل کرده و] به دنبال آنها خواهیم رفت.»
«گفتند: [ای موسی] آیا پیش ما آمدهای تا ما را از آنچه اجداد و نیاکانمان را بر آن یافتهایم منصرف کنی؟.»
در تمام این آیات آمده است که آنها با حسن ظن به نیاکانشان مینگریستند و از عادات آنان پیروی و مخالفان را منحرف قلمداد مینمودند و به راه و روش اجدادشان افتخار میکردند تا جایی که محمد صلی الله علیه و سلم را ابن ابیکبشه صدا میزدند چون او مانند ابوکبشه از پرستش آنچه که آبا و اجدادشان میپرستیدند امتناع میورزید. حتی از این طریق به ابوطالب نیز قبل از مرگ تذکر دادند و به او گفتند: آیا از راه و روش عبدالمطلب دست برمیداری؟!
بدین علت پیامبر صلی الله علیه و سلم در احادیث از پدر و مادر به عنوان عوامل تغییر فطرت نام برده است. «تنها والدین، کودک را به یهودی یا مسیحی تبدیل میکنند.» بدین جهت خداوند کسانی را که احبار و رهبان را ارباب خود قرار میدهند مورد خشم قرار میدهد که پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم در تفسیر آن میفرماید: وقتی ارباب و رهبان چیزی را برای آنان حلال یا حرام میکنند کاملاً از آنان پیروی میکنند.[۱]
هر کسی که خرد و انصاف دارد باید در همه انسانهای گذشته و حال در جوامع اسلامی و غیراسلامی بنگرد و با بررسی انبیا و پیشینیان و تابعینی که از آنان پیروی مینمودند که تعدادشان به نسبت کل انسانها اندک است درمییابد که مردم از دین پدرانشان کورکورانه و از روی جمود تقلید میکنند!!)[۲]