الحمدلله
بدون شک کسی که واجبات اسلام، مانند زکات و روزه و حج و نیکی با والدین را ترک میکند یا کارهای حرامی، مانند زنا، ربا و حیف و میل مال یتیم را مرتکب شود، یقیناً او چهره ایمان را خدشه دار نموده است و به میزان ترک طاعات از یک طرف و ارتکاب گناهان از سوی دیگر، از ایمانش کاسته می شود، اما آیا چنین شخصی صرفاً به خاطر ترک واجبات و ارتکاب محرمات تکفیر می شود در حالی که او، طاعات و واجبات را انکار و رد ننموده است وانجام دادن محرمات را نیز حلال وروا ندانسته است؟.
نصوص شرعی (آیات و روایاتی) که در اختیار ما هستند، حکایت از آن دارند که مسلمان با ارتکاب گناه و ترک واجبات کافر نمی شود، بلکه این اعمال موجب نقص ایمان او می شوند و سرانجام کارش که او را عذاب دهد یا قلم عفو برگناهانش بکشد، به خواست و اراده خداوند بر میگردد.
اما نصوصی که به صراحت دال بر مطلب فوق هستند به شرح زیرمی باشند.
{إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء} النساء: ۴۸.
(بیگمان خداوند (هرگز) شرک به خود را نمیبخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد میبخشد).
و روایاتی نیز وارد شده اند که معنی ومفهوم آیه فوق را توضیح میدهند.درحدیث قدسی آمده که پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین می فرماید:
«یا ابن آدم لو اتیتنیی بقرابِ الأرضِ خطایا، ثم لقیتنیی لا تشرک بی شیئاً اتیتک بقرابها مغفره».
(ای آولاد آدم! تو اگر با گناهانی به اندازه تمام زمین نزد من بیایی من با همان میزان مغفرت نزد تو می آیم به شرط اینکه کسی را شریک من قرارنداده باشی). صحیح سنن ترمذی، حدیث ۲۸۰۵.
در حدیث قدسی دیگری چنین آمده است:
«ومن لقینی بِقَراب الأرض خطیئه، لایشرک بی شیئاً لقیتُه بمثلها مغفرهً» مسلم: ۴/۲۰۶۸٫
(کسی که با یک دنیا گناه نزد من آید، اما برای من انباز و شریک قرار نداده باشد، من نیز با یک دنیا مغفرت به دیدار او می روم).
عتبان پسر مالک از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت می کند که فرمود:
« فإن اللهَ حرّم علی النار من قال: لا إله إلّا الله یبتغی بذلک وجه الله » صحیح بخاری ۱/۵۱۹٫
(کسی که با اخلاص لا إله إلّا الله رابگوید، خداوند دوزخ را ازاو حرام نموده است).
از جابر روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
«من مات لا یشرک بی شیئاً دخل الجنّه» صحیح مسلم: ۱/۹۴٫شماره۹۴٫
(کسی که بمیرد در حالی که برای من شریک قرار نداده است داخل بهشت می شود).
در حدیث مشهور به حدیث شفاعت چنین آمده که خداوند میفرماید:
«وعزَتی وجلالی وکبریائی وعظمتی لأَخرجنّ منها من قال لاإله إلّا اللّه» صحیح بخاری: ۱۳/۴۷۴٫
(به عزت و عظمت و کبریاء و جلالم سوگند! کسی که(خالصانه)گفته باشد لا إله إالّا اللّه او را از آتش بیرون خواهم آورد).
ازابی سعید خدری روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
« یدخل هل الجنه و اهل النار ثم یقولون الله تعالی اخرجوا انی مان فی قلبه مثقال جنه من خردل من ایمان» صحیح بخاری: ۱/۷۲٫
(بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ می روند سپس خداوند میفرماید: هرکس به میزان یک دانه ارزن ایمان دارد او را از دوزخ بیرون بیاورند).
ابوسفیان میگوید: «جاوَرتُ جابربن عبدالله بمکّه شته أشهر فسأله رجل: هل کنتم تسمّون احداً من أهل القبلهکافراً؟ قال: معاذ الله! قال فهل تسمونه مشرکاً؟ قال: لا»
(مدت شش ماه در مکه همسایه جابر پسر عبدالله بودم شخصی از وی پرسید: آیا شما کسی از اهل قبله را کافر میدانید؟ گفت: پناه برخداوند، باز پرسید: آیا کسی از اهل قبله را مشرک میدانید گفت: خیر.) ناصر الدین آلبانی میگوید: چون مسلم آن را روایت نموده است سندش صحیح است.
با توجه به این نصوص است که علماء و دانشمندان بزرگ از گذشتگان این امت، در مورد کسانی که مرتکب گناهان کبیره می شوند، یا واجباتی را ترک می نمایند گفتهاند که: «آن شخص به دلیل داشتن ایمان مومن و به خاطر ارتکاب گناه کبیره فاسق است».
آری آن ها مرتکب گناهان کبیره را صاحب ایمان میدانند اما نه ایمان قوی ونیرومندی که او را وادار به انجام طاعات وپرهیز و خودداری از محرمات نماید، بلکه چون مرتکب گناهان کبیره شده، ایمانش نیز مقید به فسق گردیده است.
در برابر علماء سلف، گروه خوارج قرار دارند که این گروه مرتکب کبیره را یعنی کسانی که واجبی را ترک یا حرامی را مرتکب شده کافر میدانند.
باید گفت: همواره کسانی بوده اند که به خاطر چنین کارهایی(ترک واجب وانجام محرمات)، نبست کفر را به مردم داده و نخستین کسانی که چنین فتوایی را صادر کردند (گروه خوارج) بوده اند.
خوارج کسانی هستند که پس از حکم و داور قرار گرفتن ابوموس اشعری و عمرو بن عاص برای از بین بردن اختلاف میان مردم به رهبری حضرت علی رضی الله عنه و معاویه رضی الله عنه، از سپاه علی رضی الله عنه بیرون رفتند .
زیرا آنها اعتقاد داشتند که حَکم قرار دادن انسان از لحاظ شرعی اشتباه بوده وآن را کفر میدانستند بدین جهت آنها تمامی مسلمانانی را که به چنین داوری و حکمیتی تن داده بودند کافرمیدانستند حتی خودشان مجدداً ایمان آوردند چون خود را نیز کافر تلقی می کردند و برای بازگشت به سپاه حضرت علی رضی الله عنه شرط نهاده بودند که حضرت علی رضی الله عنه باید کافر شدنش را بپذیرد و بدان اقرار نماید و مجدداً ایمان بیاورد. اما حضرت علی رضی الله عنه به جنگ با آنان برخاست و بزرگترین عالم و دانشمند زمان خود یعنی عبدالله ابن عباس را به سوی آنان فرستاد و او هم برای آنان اقامه حجت نمود و مذهبشان را نقص نمود و سر انجام چند هزار تن از آنان به سپاه حضرت علی رضی الله عنه برگشتند و حدود دو هزار تن دیگر بر موضع خود اصرار نمودند. حضرت علی رضی الله عنه به مبارزه با این دو هزار نفر برخاست و آنها را از بین برد، اما مذهبشان گسترش پیدا کرد و تعداد زیادی از مسلمانان از دیدگاه آنان تبعیت کردند که از آن تاریخ به بعد نظریه تکفیر هراز چند گاهی در میان توده های مردم بروز می کرد که متاسفانه در این عصر نیزمجدداً بروز کرده است.
والله اعلم