محمد بن اسحاق بن خزیمه رحمه الله می گوید: «احادیث و روایاتی که در زمینه صفات خداوند متعال وارد شده اند، با آنچه در کتاب الهی در این زمینه وارد شده، موافق و منطبق می باشند؛ خلف آنها را در طی قرون متمادی و قرن به قرن و سینه به سینه از سلف صالح از دوران صحابه و تابعین تاکنون برای ما نقل کرده اند. و این در راستای اثبات صفات برای الله متعال و شناخت و ایمان به آنها و تسلیم شدن در برابر آنچه خداوند متعال در کتابش و نیز پیامبرش از کتاب او خبر داده می باشد علاوه بر تذکر پرهیز از تأویل و انکار صفات و ترک تمثیل و کیفیت قائل شدن».[۱]
و همچنین می گوید: «مذهب ما و تمام علمای ما در حجاز و تهامه و یمن و عراق و شام و مصر این است که آنچه را خداوند برای خود اثبات نموده، اثبات می کنیم و با زبان خویش بدان اعتراف و قلبا آن را تصدیق می کنیم بدون اینکه چهره ی پروردگارمان را به چهره ی مخلوقین تشبیه کنیم؛ و پروردگار ما بزرگ تر و والاتر از آن است که او را به مخلوقات تشبیه کنیم.
و پاک و منزه است خداوند متعال از مقوله ی کسانی که معتقد به عدم صفات برای خداوند می باشند (معطله)؛
و پاک و منزه است از اینکه عدم باشد چنانکه اهل باطل می گویند. زیرا از نگاه آنان خداوند هیچ صفتی ندارد.
و پاک و منزه است خداوند متعال از مقوله جهمی ها؛ کسانی که صفات خداوند متعال را انکار می کنند، همان صفاتی که خداوند متعال در کتابش و بر زبان پیامبرش خویش را با آنها توصیف می کند».[۲]
۲- شیخ الاسلام ابن تیمیه می گوید: «صحابه در تأویل تمام آیاتی که در قرآن کریم بیانگر صفات الهی هستند، اختلاف نداشتند؛ تفاسیر نقل شده از صحابه و احادیثی را که روایت کرده اند، مطالعه کردم و در این میدان بیش از صد تفسیر کوچک و بزرگ را ملاحظه کردم، اما تاکنون از هیچیک از صحابه ندیدم که چیزی از آیات صفات و یا احادیث صفات را بر خلاف مقتضا و مفهوم معروف آنها تأویل کنند. بلکه این صفات را اثبات نموده و بدان اعتراف می کردند – و آنها را از صفات الهی می شمردند برخلاف دیدگاه تأویل کنندگان – …»[۳]
۳- امام اوزاعی، امام اهل شام می گوید: «ما و تابعین همگی می گفتیم: خداوند بالای عرش خود می باشد. و به صفات الهی که در سنت نبوی وارد شده است، ایمان داریم».[۴] هرکس یک خرما از دسترنج پاک و حلال، صدقه دهد، خداوند متعال آن را با دست راستش گرفته و چنان آن را پرورش می دهد که یکی از شما ماده شترش را پرورش می دهد تا اینکه همچون کوهی یا بزرگ تر از آن می شود».
این روایات و روایات متعدد دیگری که در این زمینه وارد شده اند، به روشنی بیانگر توجه صحابه و پیروان آنها به عقیده می باشد. و نیز بیانگر پاک باقی ماندن عقیده، چنانکه بر رسول خدا نازل شده، می باشند. علاوه بر اینکه بیان آنها رد مخالفین نیز می باشد. چرا که بیان حق خود رد مبتدعان را به دنبال دارد تا اینکه حق و باطل در هم نیامیزند. و این از باب مشغول شدن به جدل های کلامی یا جدل های تاریخی نیست چنانکه دشمنان کینه توز این بهتان و افترا را متوجه سلف می کنند. والله المستعان.
۴-ابو عیسی ترمذی رحمه الله به دنبال روایت حدیثی که در باب صدقه وارد شده و در آن صفت دست راست برای خداوند متعال ذکر می شود، می گوید: «اکثر و اغلب اهل علم در مورد این حدیث و روایاتی از این قبیل که بیانگر صفات خداوند می باشند و نیز نزول خداوند در هر شب به آسمان دنیا، می گویند: روایات در این موارد ثابت می باشند و به آنها ایمان آورده می شود و (کیفیت) آنها تصور نمی شود و گفته نمی شود این صفات چگونه هستند و کیفیت آنها از چه قرار است؟ و چنین دیدگاهی از مالک بن انس و سفیان بن عیینه و عبدالله بن مبارک روایت شده است که در مورد این احادیث گفته اند: آنها را اثبات نموده و تصدیق می کنیم چنانکه وارد شده اند، بدون اینکه کیفیت و چگونگی برای آنها قائل شویم؛ و همین است دیدگاه اهل علم از اهل سنت و جماعت…»[۵]
۵- ابو عمر یوسف بن عبدالبر رحمه الله می گوید: «اهل سنت در مورد اقرار و تأیید تمام صفات وارد شده در قرآن و سنت و ایمان به آنها و حمل آنها بر حقیقت و نه مجاز، اجماع دارند، جز اینکه برای هیچیک از این صفات کیفیت و چگونگی قائل نیستند و از میان آنها صفتی را محصور و محدود نمی دانند.
اما اهل بدعت چون جهمیه و معتزله و خوارج، همگی این صفات را انکار نموده و هیچیک از آنها را بر وجه حقیقی حمل نمی کنند و بر این باورند که هرکس به این صفات چنانکه وارد شده اند، اقرار کند، مشبهه خواهد بود. و اینان نزد کسانی که این صفات را اثبات می کنند، نفی کنندگان معبود خوانده می شوند. و حق و حقیقت همراه کسانی است که به بیان کتاب و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم در این زمینه، قائلند و آنها پیشوایان جماعت (مسلمانان) می باشند.»[۶]
[۱] – ابن قدامه، ذم التأویل، ص ۱۸-۱۹
[۲] – کتاب التوحید و اثبات صفات الرب، ابن خزیمه، ص: ۱۰-۱۱
[۳] – مجموع الفتاوی، ابن تیمیه: ۶/۳۹۴
[۴] – بیهقی، الاسماء و الصفات، ص: ۴۰۸؛ و ابن قیم در اجتماع الجیوش، ص: ۴۳ آن را صحیح می داند. و از ابوهریره روایت است که رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمودند: «لَا یَتَصَدَّقُ أَحَدٌ بِتَمْرَهٍ مِنْ کَسْبٍ طَیِّبٍ، إِلَّا أَخَذَهَا اللهُ بِیَمِینِهِ، فَیُرَبِّیهَا کَمَا یُرَبِّی أَحَدُکُمْ فَلُوَّهُ، أَوْ قَلُوصَهُ، حَتَّى تَکُونَ مِثْلَ الْجَبَلِ، أَوْ أَعْظَمَ» بخاری: ۱۴۱۰، ۷۴۳۰؛ مسلم: ۱۰۱۴
[۵] – سنن ترمذی: ۳/۲۴؛ کتاب الزکاه – باب ما جاء فی فضل الصدقه عقب حدیث: ۶۶۲
[۶] – التمهید، ابن عبدالبر: ۷/۱۴۵