شیخ عبدالله درّاز در دنباله آنچه که گذشت میگوید: به همین خاطر امام مالک نوشتن کتاب فقه از طرف خود را دوست نداشت«سپس امام الشاطبی میگوید: به دلیل این مسائل که مبنی بر اصل ذکرشده در بالاست باید مواردی را در نظر داشت: از جمله از یک جهت لغزش و اشتباه عالم صحیح نیست همچنین گرفتن و قبول کردن آن نیز به عنوان تقلید از او درست نیست زیرا آن حکم اشتباه یا خطا بر مبنای مخالفت با شرع قرار داده شده، به همین دلیل به عنوان لغزش و اشتباه بحساب میآید، ولی اگر فتویهای او مورد اعتماد میبود این رتبه و درجه را برای آنها قرار نمیدادند و به صاحب آن فتوی، لغزش و خطا نسبت نمیدادند.
همانگونه که درست نیست به صاحب آن فتوی یا به کسی که آن حکم را صادر کرده است کوتاهی نسبت بدهیم و او را بخاطر این حکم که نادرست یا اشتباه و لغزش در آن، بدنام کرده یا آبروی او را ببریم به او افترا یا تهمت بزنیم واز ارزش و احترام او بکاهیم باید معتقد باشیم که او عمداً با کتاب و سنت مخالفت نکرده است تمامی این کارها بر خلاف آنچه که مقام و مرتبه او در دین طلب میکند، میباشد.لذا بر هر کسی که اهلیت و شایستگی و استعداد بحث و نظردر دین را دارد واجب است تا دلیل و حجت قولی یا گفته ای را نداندنباید به آن اعتماد کند و آن را بپذیرد و همچنین بر او واجب است که متزلزل، آدم بیشخصیت، متغیر، بیاراده نباشدهر دفعه از یک قول یا گفته ای تقلید کند بدون اینکه خود صاحب نظر و فکر و رأی باشد.
الحافظ ابن عبدالبر از این مسعود همراه راویان حدیث روایت میکند که ابن مسعود میگفت: صبح که بیدار شدی یا عالم باش یا متعلم و بین ایندر قرار نگیرد که ندانی کدامیک از این دو کس باشی و گفت: ما در زمان جاهلیت امعه به کسی میگفتیم که وقتی برای طعام دعوت میشد غیر او نیز به همراهش به میهمانی میرفت، این کلمه امروز در بین شما به مقلدی گفته میشود که دین خود را از کسان زیادی میگیرد.از خود هیچگونه اراده، فکر و نظر و رأی ندارد.[۱]
از حضرت علی – رض الله عنه – روایت شده که: «الناس ثلاثه فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع اتباع کل ناعق لم یستضیئووا بنور العلم، و لم یلجووا الی رکن وثیق»([۲]) [مردم به سه دسته تقسیم میشوند: یا عالمی است ربانی، دانشمند راسخ در علم و دین یا دانشمند با عمل است و دسته دوم متعلم یا آموزنده ای است که میخواهدراه و روش نجات یافتن از عذاب الهی را یاد بگیرد و دسته سوم انسانهای بیمصرف و فرومایهای که دنبال و تابع هر گوینده ای که صدایی یا کلامی از خود درآورد، هستند مانند عالم با نور علم، نورانی نشدهاند و حتّی مانند متعلّم به ستون محکمی و قابل اعتماد و اطیمنانی پناه نبردهاند یعنی اینکه پیش استادی درس یاد بگیرند [به همین خاطر سلف صالح دسته سوم را بر تقلید و مقلدین حمل کردهاند([۳]) و صراحتاً آن را ذم کرده و حرام میدانند، زیرا این کار مقلد را به اعراض و رویگردانی از کتاب وسنّت و رو کردن به آراء و نظرات امامان و تقلید از آنان وادار میکند، همانطور که الان در بین مقلدان معمول و مشهور است، وری داده است، حتی بعضی از متاخران حنفی مذهب به این موضع اقرار کردهاند([۴])
«میگویم: ابوالحسن الکرخی رئیس حنفی مذهبها در عراق و یکی از اساتید بزرگ آنان میگوید: «هر آیهای که مخالف با اعتقاد بزرگان ما باشد آن آیه یا تأویل شده است و یا منسوخ است و همچنین هر حدیثی که مخالف با اعتقاد بزرگان باشد، آن هم یا تأویل شده یا منسوخ است»([۵]). این سخن زشت، قبیح و ناخوشایند را یکی از نویسندگان کتاب «الاجتهاد المجتهدون در ص ۸۲» از کتاب «تنقیح الحامدیه» استخراج کرده و آن را نوشته است همچنین از کتاب «الکشف الکبیر» نقل کرده است که جائز نیست درباره حدیثی که مخالف با مذهب ابوحنیفه است.
گفته شود که همانا امام ابوحنیفه این حدیث را ندیده و یا به او نرسیده است میگویم: به حقیقت آنان معتقدند به اینکه امامان معصوم است امکان ندارد که چیزی از او پنهان بماند، و امکان ندارد که در مورد مسألهای اشتباه بکند، ای کاش میدانستم، نتیجه و سرگذشت هر مقلدی که در مورد امام و مذهب خود این چنین فکرمی کند چه میشود؟ میدانیم که همانا امامان مذاهب بخصوص مذاهب اربعه در بسیاری از مسائل با هم اختلاف نظر دارند، اگر اجتهاد جملگی آنان راست و حق است، این بدین معنی است که العیاد بالله – دین الله ضد و نقیضها و تناقضات دارد، و این بدان معناست که حق زیاد است در حالیکه همانا الله – سبحانه و تعالی – بیان کرده است که اختلاف نظر از صفات کلام انسانی است و فقط کلام خداوند از آن پاک ومنزه است. خداوند – سبحانه و تعالی – میفرماید:
﴿وَلَوۡ کَانَ مِنۡ عِندِ غَیۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ ٱخۡتِلَٰفٗا کَثِیرٗا ﴾ [النساء: ۸۲].
و اگر از سوی غیر خدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراوانی پیدا میکردند»
و در آیهای دیگر صراحتاً اعلام میدارد که: ﴿فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُ﴾ [یونس: ۳۲]. «و بعد از حقیقت جز گمراهى چیست؟..».
۱- المحقب : ملقدی که از کس دیگری تقلید کند.
[۲]– جامع بیان العلم لابن عبد البر (۲/۱۳۶و۱۳۷).
[۳]– یعنی کسانی فکر و نظر و رأی دارند
[۴]– بازگشت به سنت /البانی:(المسلمون ۲/۴۶۶).
[۵]– تاریخ التشریع الإسلامی للخضری،ص ۳۳۲٫