دیدگاه اهل بدعت در مورد محکم و متشابه (۴)

– رد نصوص محکم و صریحی که بیان می کند آنچه خداوند انجام می دهد بر مبنای حکمت و هدفی نیک است که وجود آنها بهتر از عدم شان می باشد. و به «چرا» و «چگونه» در مورد شریعت و تقدیر الهی می پردازند.

چنانکه خداوند متعال می فرماید: «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره: ۱۷۹) «و ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص حیات و زندگی است، باشد که شما تقوا پیشه کنید».

و اینکه می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره: ۱۸۳) «ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما فرض شده است همان گونه که بر کسی‌که پیش از شما بودند، فرض شده بود تا پرهیزگار شوید».

و این نصوص را با نصوص متشابه رد می کنند. نصوص متشابهی چون: «لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَهُمْ یُسْأَلُونَ»[۱]  یعنی الله حاکمی است که تعقیب کننده ای برای حکم او نیست و به دلیل عظمت و جلال و کبریا و علم و حکمت و عدل و لطفش کسی بر او اعتراض نمی کند. «وَهُمْ یُسْأَلُونَ» یعنی: و او از آفریدگانش در مورد آنچه انجام می دهند سوال می کند. چنانکه می فرماید: «فَوَرَبِّکَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِیْنَ * عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (حجر: ۹۲-۹۳) «پس سوگند به پروردگارت، قطعاً (در قیامت) از همه آن‌ها سوال خواهیم کرد. از آنچه می‌کردند».

و اینگونه تمام این آیات را متشابه می خوانند. اما حق آن است که هیچ تعارضی بین این آیات وجود ندارد.

۹- رد نصوص صحیح صریح زیادی که بیانگر ثبوت اسباب از نظر شرعی و تقدیری می باشند. چنانکه الله متعال می فرماید: «بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (مائده: ۱۰۵) «از آنچه عمل می‌کردید».

«بِمَا کُنتُمْ تَکْسِبُونَ» (اعراف: ۳۹) «پس به (کیفر) آنچه انجام می‌دادید».

«ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ» (آل عمران: ۱۸۲) «این (عقوبت) بخاطر چیزی است که دست های شما از پیش فرستاده‌ است».

«ذَلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ» (حج: ۱۰) «این (کیفر) در برابر چیزی است که دست‌هایت از پیش فرستاده است».

«بِمَا کُنتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ» (انعام: ۹۳) «امروز عذاب خفت باری در برابر آنچه ناحق بر الله می‌گفتید و نسبت به آیات او تکبّر ورزیدید، خواهید دید».

«ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَیَاهَ الْدُّنْیَا عَلَى الآخِرَهِ» (نحل: ۱۰۷) «این به (خاطر) آن است که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند».

«ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ»: (محمد: ۹) «این بدان سبب است که آنان آنچه را که الله نازل کرده است ناپسند داشتند، پس الله اعمال‌شان را تباه (و نابود) کرد».

«ذَلِکُم بِأَنَّکُمُ اتَّخَذْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ هُزُواً» (جاثیه: ۳۵) «این بدان سبب است که شما آیات الله را به مسخره گرفتید».

«یَهْدِی بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ» (مائده: ۱۶) «الله بوسیله‌ی آن کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند به راه‌های سلامت هدایت می‌کند».

«یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً» (بقره: ۲۶) «الله بسیاری را با آن گمراه و گروه بسیاری را هدایت می‌کند».

و اینکه در مورد باران می فرماید: «وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَکاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ» (ق: ۹) «و از آسمان آبی پر برکت نازل کردیم، پس با آن باغ‌ها و دانه(های) درو شدنی رویاندیم».

«فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ» (اعراف: ۵۷) «آب را نازل می‌کنیم، آنگاه از آن (آب) هرگونه میوه ای (از دل خاک) بیرون می‌آوریم».

«فَأَنشَأْنَا لَکُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ» (مومنون: ۱۹) «پس بوسیله‌ی آن باغ‌هایی  از درختان خرما و انگور برای شما پدید آوردیم».

و اینکه در مورد مومنان می فرماید: «قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَیْدِیکُمْ» (توبه: ۱۴) «با آن‌ها بجنگید تا الله با دستان شما عذاب‌شان کند».

و اینکه در مورد عسل می فرماید: «فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ» (نحل: ۶۹) «در آن شفا برای مردم است».

و اینکه در مورد قرآن می فرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَهٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ» (اسراء: ۸۲) «و از قرآن آنچه را که شفا و رحمت برای مؤمنان است، نازل می‌کنیم».

و بسیاری از نصوص دیگر که سببیت را اثبات می کنند. اما تمام این نصوص را با نصوص متشابه از کلام الهی رد می کنند. نصوص متشابهی چون:

«هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ» (فاطر: ۳) «آیا آفریننده جز الله هست».

«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللهَ رَمَى» (انفال: ۱۷) «پس شما آن‌ها را نکشتید، بلکه الله آن‌ها را کشت. و هنگامی‌که (به سوی آن‌ها خاک و سنگ) انداختی، تو نینداختی، بلکه الله انداخت».

و اینکه رسول خدا فرمودند: «مَا أَنَا حَمَلْتُکُمْ وَلَکِنَّ اللهَ حَمَلَکُمْ»:[۲] «من شما را سوار نکردم بلکه خداوند شما را سوار نمود.»

و پاسخ رسول خدا به کسی که در مورد عزل[۳] از کنیزش سوال کرد: «اعْزِلْ عَنْهَا إِنْ شِئْتَ، فَإِنَّهُ سَیَأْتِیهَا مَا قُدِّرَ لَهَا»:[۴] «عزل کن، هر آنچه برای آن کنیز مقدر شده باشد، خداوند به او می دهد».

و اینکه فرمودند: «تَزَوَّجُوا الْوَدُودَ الْوَلُودَ فَإِنِّی مُکَاثِرٌ بِکُمُ الْأُمَمَ»:[۵] «با زنان مهربان و آنان که فرزند می زایند ازدواج کنید. چون من در روز قیامت به زیاد بودن شما (امت) نسبت به دیگر امت ها افتخار می کنم».

و اینکه فرمودند: «لاَ عَدْوَى[۶] وَلاَ طِیَرَهَ [۷]»:[۸] «سرایت بیماری و فال بد زدن اصلی ندارد».

و اینکه فرمودند: «فَمَنْ أَعْدَى الأَوَّلَ»:[۹] «شتر اول را چه کسی به این مرض مبتلا کرده است».

و اینکه فرمودند: «أَرَأَیْتَ إِنْ مَنَعَ اللَّهُ الثَّمَرَهَ …»:[۱۰] «اگر خداوند میوه ها را منع کند…» و نگفت: اگر سرما و آفت مانع به ثمر رسیدن آنها شود.

و با این نصوص متشابه، نصوص محکم وارد شده در باب اثبات سببیت را رد می کنند. نصوص متشابهی که بیان می کنند مالکِ سبب و خالق آن، چنانکه بخواهد در آن تصرف می کند، اگر بخواهد سببیت را از آن سلب می کند و اگر بخواهد سببیت را در آن باقی می گذارد، چنانکه ویژگی سوزاندن آتش را از آن در مورد خلیل الله ابراهیم علیه السلام سلب نمود.

شگفتا؟! آیا کسی که اسباب را اثبات می کند و می گوید: الله خالق آنهاست، خالقی جز الله را اثبات می کند؟! اما اینکه خداوند متعال می فرماید: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللّهَ رَمَى» در این مورد نیز فقه آیه از آنها پنهان مانده و آن را درست نفهمیدند. این آیه از بزرگ ترین معجزات رسول خدا می باشد و خطاب در آن متوجه اهل بدر است و همچنین مشت خاکی که رسول خدا برداشت و پرت کرد و خداوند آن را به صورت همه ی مشرکان رسانید. چنین امری از قدرت رسول خدا خارج بود و همین توانایی است که از رسول خدا نفی شده است و پرت کردنی که در حیطه ی قدرت پیامبر است برای او اثبات شده است. و همچنین کشتنی که از آنها نفی شده است، همان کشتنی است که خود به دستان شان در آن شرکت نداشتند و بلکه این دستان فرشتگان بود که آنها را می کشت چنانکه یکی از صحابه در تعقیب مشرکی حرکت می کرد که ناگهان سر مشرک در اثر ضربه ی فرشته  در برابر او افتاد.

و اگر مراد از این نصوص فهمی باشد که آنان برداشت کرده اند – کسانی که فهم درستی از نصوص ندارند – تفاوتی میان این عمل و هر قتل و فعل دیگری چون شراب خواری یا زنا یا دزدی یا ظلم کردن وجود ندارد. چرا که خالق همه  آنها الله است. درحالی که کلام الله از این بهتان منزه است.

و همچنین اینکه رسول خدا فرمودند: «مَا أَنَا حَمَلْتُکُمْ وَلَکِنَّ اللهَ حَمَلَکُمْ» به این معنا نیست که خداوند بر مبنای تقدیر آنها را سوار کرده است؛ بلکه رسول خدا به امر الله در امور تصرف می کند و در واقع اوامر او را تنفیذ می کند. پس خداوند متعال او را به سوار نمودن آنها امر نموده است و او این امر را تنفیذ کرده است پس گویا که الله آنان را سوار کرده است. و همین است معنای اینکه رسول خدا فرمودند: «والله انی لا اعطی احدا شیئا ولا امنعه»: «به خدا سوگند نه من چیزی به کسی می بخشم و نه از او باز می دارم». و بر این اساس است که فرمودند: «وإِنَّمَا أَنَا قَاسِمٌ»:[۱۱] «من تنها تقسیم کننده هست». بنابراین الله متعال بر زبان رسول خدا می بخشد و رسول خدا به امر خدا بخشش الهی را چنانکه معین نموده، تقسیم می کند.

و از این قبیل است رهنمود رسول خدا در باب عزل: «سَیَأْتِیهَا مَا قُدِّرَ لَهَا»؛ این به معنای ساقط نمودن اسباب نیست زیرا چون خداوند متعال آفرینش فرزندی را مقدر کرده باشد، آبی که فرزند از آن خلق می شود، انتقال می یابد و لو اینکه بسیار اندک باشد. و از هر آبی فرزند شکل نخواهد گرفت. اما سوال این است که کجا در سنت نبوی بیان شده که جماع تاثیری در به وجود آمدن فرزند ندارد و سبب آن نیست. و شوهر یا ارباب چه جماع بکنند یا جماع نکنند، هر دوی این موارد نسبت بوجود آمدن فرزند و عدم آن یکسان هستند؟ چنانکه منکران اسباب در واقع چنین ادعایی می کنند و چنین باوری دارند.

و از این قبیل است آنجا که رسول خدا فرمودند: «لاَ عَدْوَى وَلاَ طِیَرَهَ» اگر چنانچه آنان گمان برده اند، مراد از این روایت، نفی سبب باشد، این روایت دلالت بر نفی هر سبب نمی کند بلکه نهایتا بیانگر این مطلب است که این دو امر (سرایت و بد  فالی) از اسباب شر نیستند. چگونه این ممکن است درحالی که حدیث بر آن دلالت نمی کند. بلکه اعتقاد و باور مشرکانی را نفی می کند که پیوسته سببیت را از یک طریق اثبات می کردند و بدان معتقد بودند. طریقی که امکان ابطال و تغییر آن و نیز مخالفت با آن با نیرویی قوی تر از آن امکان پذیر نیست. و آنها این موارد را فاعل و مستقل نمی دانستند و چنین اعتقادی نسبت به این موارد نداشتند چنانکه برخی گمان برده اند آنها سرایت بیماری و بد فالی را فاعل و مستقل می دانستند.

اما نگرش مردم به اسباب سه گونه است:

۱-  باطل دانستن اسباب به طور کلی؛

۲- اثبات اسباب به گونه ای غیر قابل تغییر که سببیت آنها هرگز سلب نمی شود و مخالفت با آنها یا مانند آنها یا قوی تر از آنها امکان پذیر نیست. و این دیدگاه منجمان و دهری هاست.

۳- دیدگاه سوم همان است که پیامبران آورده اند و حس و عقل و فطرت بر آنها دلالت می کند و آن عبارت است از: اثبات آنها به عنوان اسباب و جایز بودن آنها؛ با این توضیح که اگر خداوند بخواهد سلبِ سببیت آنها و دفع آنها با امور دیگر یا قوی تر از آنها رخ می دهد. البته با وجود بقای مقتضای سببیت در آنها؛ چنانکه بسیاری از اسباب شر با توکل و دعا و صدقه و ذکر و استغفار و آزاد کردن برده و پیوند خویشاوندی از بین می رود. و نیز بسیاری از اسباب خیر پس از انعقاد آنها با ضد این اسباب از بین می روند؛ شگفتا، چه امور خیری بوده که سبب آن منعقد شده اما به دلیل اسبابی که رخ داده و مانع حصول آن شده به بنده نرسیده است. درحالی که آن سبب را مشاهده می کرد و گویا آن را با دست خود خواهد گرفت؟ و چه بسیار امور شرعی بوده که سبب آن منعقد شده اما با اسبابی که رخ داده و مانع حصول آن شده، به بنده نرسیده است؟ و کسی که فهم درستی در این مساله نداشته باشد، هیچ بهره ای از سوی او و عملش متوجه وی نخواهد شد. والله المستعان و علیه التکلان.

 

 

[۱] – (انبیا: ۲۳): «(او) از آنچه می‌کند، باز خواست نمی‌شود و آنان باز خواست می‌شوند».

[۲] – بخاری: ۶۱۳۳، ۶۲۲۴؛ مسلم: ۳۱۰۹

[۳] – عزل این است که مرد پس از فرو بردن آلت در فرج زن، برای جلوگیری از بارداری، منی را خارج از فرج بریزد.

[۴] – مسلم: ۱۴۳۹؛ کتاب النکاح

[۵] – ابو داود، نسائی و آلبانی در «الجامع» آن را صحیح دانسته است.

[۶] – منظور از آن نفی اعتقاد و باوری است که در جاهلیت میان اعراب وجود داشت و معتقد بودند که بیماری به خودی خود سرایت می کند نه با فعل الهی. مسلم نووی

[۷] – فال زدن به وسیله ی پرندگان و اسماء و الفاظ و قطعه ای زمین و… نگا: قول السدید شرح کتاب التوحید.

[۸] – بخاری: ۵۳۱۶؛ مسلم:۴۱۱۶

[۹] – بخاری: ۵۴۷۸؛ مسلم،۴۱۱۶

[۱۰] – بخاری: ۲۰۴۸؛ مسلم: ۴۱۱۶

[۱۱] – بخاری؛ ۶۹-۶۸۶۸؛ مسلم: ۳۱۰۹

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …