دیدگاه اشاعره([۱])
اشاعره قائل به وجوب نظر و استدلال در اصول دین هستند، لکن این وجوب فقط به طور مستقل از راه عقل و به دور از شرع حاصل نمیگردد، همانگونه که در مورد معتزله این مورد را با ذکر دلائل آنان بیان کردیم؛ زیرا شرع از دیدگاه آنان موجب نظر و استدلال است، لکن به شرط داشتن و استفاده از عقل. چون هیچ حکمی قبل از شرع وجود ندارد نه به طور اصلی و نه فرعی و اگر پیامبری هم مبعوث نمیشد، وجوب نظر ثابت نمیگردید؛ زیرا عقل، آن را به طور مستقل درک نمیکند؛ بلکه درک آن به صورت تبعی است.([۲])
بر اساس این دیدگاه، امام اشعری سردمدار مذهب اشعریه، ایمان شخص مقلد را قابل قبول نمیداند و میگوید: «لایصحُّ إیمانُ المقلِّد» «ایمان شخص مقلد، مقبول نیست.»([۳]) پس بنابر مفهوم مخالفه، فقط ایمان کسی که آن را با نظر و استدلال کسب نموده، صحیح است و در غیر این صورت، شخص مؤمن نیست؛ البته قشیری، شیخ ابومحمّد جوینی و برخی دیگر از محققین، صحت این روایت را به ابوالحسن اشعری انکار میکنند. انکار این روایت از اشعری جای تأمل دارد، چرا که جوینی که خود از اشاعره است، قائل به وجوب نظر و استدلال است وعلمایی همچون سبکی و غیره، صحت این گفته را به اشعری تأیید میکنند.([۴])
در این زمینه جوینی میگوید: «نظر و استدلالی که به شناخت خداوند سبحان منجر میشود، واجباند. پس آنچه اهل حق بر آن اتفاقنظر دارند، وجوب واجب در حکم تکلیفی بنابر عقل درک نمیشود و مدارک موجب تکلیف، شرائع هستند و ما به قضیۀ عقل، قبل از استقرار شرع برای درک واجب، حرام، مباح و مندوب متوسل نمیشویم.»([۵])
تفتازانی میگوید: «هیچ اختلافی بین اهل اسلام در وجوب نظر در معرفت خداوند تعالی نمیبیند؛ زیرا وجود خود باری تعالی به طور مطلق، مقدمهای است برای شناخت واجباش، ولی در نزد ما این شناخت با شرع، به وسیلۀ سنت و اجماع حاصل میشود؛ زیرا حکم عقل معزول است.»([۶])
قاضی باقلانی میگوید: «اولین چیزی که خداوند متعال به جمیع بندگان فرض نمود، نظر در آیاتش و استدلال بدان به وسیلۀ قدرتش است…؛ زیرا خداوند سبحان ضرورتاً نامعلوم است و با مشاهده به وسیلۀ حواس درک نمیشود و وجودش به وسیلۀ افعالش مشخص میگردد که با ادلّۀ محکم و برهانهای مشخص، حاصل میشود.»([۷])
ابواسحاق اسفراینی نیز همانند جمهور معتزله، معتقد است که اولین واجبات، نظر در معرفت خداوند متعال است. و ابن فورک و جوینی گفتهاند که منظور او نظر و استدلال است.([۸]) و ابن حزم این گفته را به اشاعره نسبت میدهد که شخص جز با استدلال مسلمان نمیشود و در غیر آن صورت، مسلمان نیست.([۹])
([۱]) أشعری أبوحسن علی بن اسماعیل بن اسحاق حنفی میباشد که نسبتش به صحابی جلیل القدر ابوموسی أشعری است. او مؤسس مذهب أشعری است و از ائمه متکلمین مجتهد میباشد. راه مذهب اعتزال را چهل سال در پیش گرفت سپس از اعتزال خارج شد و به مذهب سلف گروید و به معتزله حملهور شد. در بصره در سال ۲۶۰ ه متولد شد و در بغداد در سال ۳۲۴ ه وفات یافت. از مؤلفاتش: مقالات الاسلامیین، الابانه عن أصول الدیانه و استحسان الخوض فی الکلام. نک:ابن خلّکان، وفیات الاعیان، ۳/۲۸۴؛ ابن قاضی شبهه، طبقات الشافعه، ۳/۳۴۷؛زرکلی، الاعلام، ۴/۲۶۳٫
([۲]) نک: آلوسی، تفسیر روحالمعانی، ۲۶/۶۱ و مابعدش./- ص۱۱۵ و ۱۱۹ ./- ایجی، المواقف، ص ۳۲٫
([۳])سبکی، جمع الجوامع، ۲/۴۰۳٫
([۴])شوکانی، ارشاد الفحول، ۲/۲۴۳٫
([۵]) تفتازانی، شرح المقاصد،۱/۲۶۲٫
([۶]) الشامل فی أصول الدین، ص ۱۱۵٫
([۷]) الإنصاف فیما یجب اعتقاده و لایجوز الجهل به، ص ۲۲٫
([۸]) نک: ایجی، المواقف، ص ۳۲ ./- رازی، محصل أفکار المتقدمین، ص ۴۷٫