این دوران با رسیدن بچه به هفت سالگی آغاز شده، با بالغشدن وی پایان مییابد. در این دوران، اهلیتِ وجوب کاملی برای بچه پدید میآید، زیرا در صورتی که اهلیت وجوب برای صغیر غییر ممیز ثابت و موجود باشد، ثبوت آن برای صغیر -که حال و وضع بهتری از او دارد- اولی است. پس حقوق به نفع و علیه وی نیز، به تفصیلی که در مورد صغیر ممیز ذکر شد، ثابت میشود.
در این دوران، چون عقل بچه ناقص است، اهلیت ادای ناقص برای وی ثابت میشود و چون وی اهلیت ادای ناقص دارد، ایمان و عبادات بدنیِ وی صحیح تلقی میشود، زیرا برای صغیر منفعت محض در پی دارد، اما بر او واجب نیستند و او مکلّف به ادای آنها نمیشود.
اما حکم تصرفات مالی صغییر ممیز به قرار زیر است:
۱- انجام تصرفاتی چون قبل هبه، صدقه و وصیت از جانب صغیر که برای وی منفعت محض دارند؛ صحیح هستند و در آن، نیازی به اجازهی ولی یا وصی ندارند، زیرا صحیح دانستن این تصرفات در صورت انجام مستقیم آن به دست خود صغیر، بنابر اهلیت ادای قاصر وی امکانپذیر است و در صحیحدانستن آن مصلحت آشکاری برای بچه هست و ما مکلّفیم که همیشه در صورت امکان، مصلحت وی را رعایت کنیم.
۲- انجام تصرفاتی چون هبهدادن و وقفکردن مال و مثل اینها از جانب صغیر که برای وی ضرر محض به دنبال دارد و موجب خروج بدون عوض اموال وی از مالکیتش میشود، صحیح نیست و حتی اصلاً منعقد هم نمیشود و ولی و وصی نیز نمیتوانند با اجازهدادن خود این تصرفات صغیر را صحیح کنند، زیرا ولی و وصی نمیتوانند این کارها را مستقیماً از جانب صغیر انجام دهند، پس همانطور هم نمیتوانند این کارهای بچه را اجازه دهند، زیرا مبنای ولایت، توجّه به بچه و مراعات مصلحت وی است و انجام تصرفات مضر به مال وی و یا اجازهدادن آن تصرفات در صورت انجام آن از جانبِ خود صغیر، هیچ به معنای توجّه به بچه و رعایت مصلحت وی نیست.
۳- تصرفاتی مانند بیع و اجاره و سایر معاوضات مالی که برحسبِ اصلِ وضع خود متردد بین نفع و ضرر هستند[۱]. این تصرفات سود و زیان دارند و اگر صغیر ممیز اقدام به انجام آنها کند، به اعتبار بهرهمندیِ او از اهلیت ادا، صحیح تلقی میشوند، اما چون اهلیت ادای ناقص دارد، متوقف بر اجاره ولی هستند و اگر ولی آن را اجازه داد، این اجازهی ولی نقص اهلیت وی را جبران نموده، تصرف وی چنین تلقی میشود که انگار از شخصی دارای اهلیت ادای کامل صادر شده است.
[۱]– در این جا، باید در نظر داشت که چیزی که به عنوان ملاک در متردد بودن یک تصرف بین نفع و ضرر مدنظر قرار گرفته است، نوع و طبیعت تصرف است و به این توجّه نشده که تصرفی که صغیر اقدام به انجام آن کرده است، منفعتی حقیقی برای وی به دنبال بیاورد یا منفعتی برای وی نداشته باشد و بنابراین، اگر صغیر عینی متعلّق به خود را به قیمتی بیشتر از بهای واقعی آن نیز بفروشد، باز هم صحت تصرف وی متوقف بر اجازهی ولی است و به سودی که صغیر در این معامله به دست آورده است، توجهی نمیشود، زیرا بیع -بنا به طبیعتِ خود- از تصرفاتی است که متردد بین نفع و ضرر است.