در حقیقت دکتر البوطی همان کسی که ادعا میکند مشکلات بزرگ را علاج کرده و راههای نجات از این مشکلات و خارج شدن از آنها را برای مردم طرح ریزی میکند، ادّعا میکند که دعوت ما برای دعوتگران (سنت) به بازگشت به سوی کتاب و سنّت و کنار گذاشتن و ترک کردن تعصب مذهبی، عمل کردن به حق، از هر کدام از مذاهب اربعه که باشد، و تلاش و کوشش در جهت تقریب مذاهب با استفاده از دلایل و حجّتهای قوی و برگرفته از آنها، ادعا میکند که این نوع روش دعوت، در بر گیرنده چیزی که آن را ثابت کند، نیست بلکه یک نوع طوفان به پا کردن یا قشقرق به پا کردن است، زیرا او معتّقد است (آنگونه که در صفحه آمده از کتاب (المذهبیه) ۲۶ است) که مردم دو دسته اندیا از زمره کسانی هستند که قدرت درک و فهم کتاب و سنّت و قیاس بر آن دو را بدون واسطه مفتی یا امام دارند، یا جزء عامه مردم هستند، کسانیکه توانایی اجتهاد یا استنباط و یا دقت در ادّلههای شرعی را ندارند، کسانی هستند که باید تقلید کنند.
سپس در صفحه ۴۲ میگوید: امروز جز علمای و مقلّد که ملتزم به مذهب مشخصی هستند، نمیتوان کسی را یافت که خود قدرت اجتهاد داشته باشد، بحقیقت کسی که در بین آنان مفتی نامیده میشود، این اسم بصورت تشبیه و مجاز است، بنابراین در حال حاضر مردم فقط باید از مجتهدین سابق فتوی بگیرند، مقدم بر تمامی آنان، امامان اربعه (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی رحمهم الله) میباشد، لذا در نزد او (البوطی) اشکالی در رابطه با این که اگر هر کسی مذهبی از یکی از مذاهب اربعه را به عنوان مذهب خود انتخاب کرد و خود را ملتزم و مقیّد به آن بکند، وجود ندارد ولزومی به این داد و فریاد و سر و صدا وشلوغی که ما آن را ایجاد کردهایم، وجود ندارد و هیچ احتیاجی به چنین بحثی که هم خود و هم دیگران را به آن مشغول کردهایم.