دلیل حدوث[۱]
ما به این رسیدیم که این عالم در تغیُّر است. این تغیُّر و شدن از ابتدا با زمان در ارتباط است. برای مثال؛ فرض میکنیم ساعت دوازده ظهر یک نفر در همدان که در میان راه کرمانشاه به تهران است در یک قهوهخانه یا چلوکبابی نشسته است. به یکباره در آن زمان ماشینی با سرعت صد کیلومتر در سرعت در آن جاده حرکت کرده و رد میشود. این هم که قبلا میدانست که مصافت بین کرمانشاه تا تهران ۸ ساعت است. فوراً در اینجا مینشیند و این موضوع را در ذهن خود بررسی میکند که این ماشین ساعت ۸ صبح (از کرمانشاه) به راه افتاده و ساعت ۴ بعد از ظهر به تهران میرسد. اگر هم این را که در برخی از جاها پیچ و خم وجود دارد را لحاظ کند یک مقداری به آن (زمان مذکور) اضافه میکند. و اگر احتمالات دیگری هم چون برف و باران و پنچرشدن و… را نیز مطرح کند باز مقدار دیگری به آن اضافه میکند. اما اگر کسی بیاید و بگوید که این (ماشین) ساعت ۵ صبح حرکت کرده و پنچری یا احتمال (بازدارندهی) دیگری هم وجود نداشته است و جاده هم مانند روزهای تابستان (بدون برف و بوران و عوامل بازدارندهی دیگر فصول) بوده و به همین صورت و با سیر عادی حرکت کرده است و ساعت ۱۲ به اینجا (همدان) رسیده و ساعت ۳ یا ۴ نیز به تهران میرسد و این را اگر یکی دو نفر برایش مطرح کنند باور نمیکند و نمیتواند آن را تحمل و قبول کند. چگونه زمانی که سیر عادی بوده، در مسافتی معین – که هنوز مسافت دیگری از آن باقی مانده است – او این مسافت را طی کرده است؟! اگر مثلاً ۲۰ یا ۳۰ نفر مردان معتمد هم بیایند و بدین مطلب شهادت دهند، تا اندازهای ممکن است در معلوماتی که پیش از این داشته است شک کند. اگر هم مسأله را بیشتر کنند و بگویند که ماشین دیروز حرکت کرده و سیر حرکتش نیز عادی بوده است و میخواهی قبول کن، میخواهی قبول نکن و به هر حال الآن ساعت ۱۲ امروز است که به همدان رسیده است، اگر مثلاً صد یا ۲۰۰ نفر هم این را بگویند، او بدان باور نمیکند. اگر فرض کنیم مثلاً یک میلیون نفر انسان صادق این را بگویند ممکن است تا اندازهای با خود بیاندیشد که مبادا دیوانه شدهام.
اما اگر تمام موجودات و تمام راستگوترین انسانها هم به او بگویند که میبایست تو این را قبول کنی که این ماشین ده روز قبل یا یک ماه پیش از کرمانشاه به طور عادی حرکت کرده و امروز -ساعت ۱۲ که تو میبینی- در همدان است و مدتی دیگر هم به تهران میرسد. اگر ذره ذرهی خاکها و راستگوترین انسانها هم این را برای او بیان کنند او باور نمیکند و همه را به دیوانگی متهم میکند.
[۱]– این برهان نخستین بار توسط افلاطون بر وجود خدا اقامه شد و در کتابش با نام «تیمائوس» خود آن را «برهان سببی» نام برده است، اما تحقیق و تکمیل آن برهان به وسیلهی دانشمندان اسلامی تحقق یافته است – دائره المعارف فرید وجدی ج۱ ص۴۸۸ کلمه «اله»، مطالع الأنظار شمس الدین اصفهانی ج۱ ص۴۱۹ (مترجم)