دوم: احادیث نبوی:
از جمله احادیث نبوی که بیانگر وجوب مقدم داشتن فهم سلف صالح یعنی صحابه و افراد پس از آنها که در قرنهای برتر زیستهاند، است، اینها هستند:
۱- این سخن پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ که فرموده است: «فَإِنَّهُ مَنْ یَعِشْ مِنْکُمْ فَسَیَرَى اخْتِلَافًا کَثِیرًا، فَعَلَیْکُمْ بِسُنَّتِی وَسُنَّهِ الْخُلَفَاءِ الْمَهْدِیِّینَ الرَّاشِدِینَ ، عَضُّوا عَلَیْهَا بِالنَّوَاجِذِ، وَإِیَّاکُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ کُلَّ مُحْدَثَهٍ بِدْعَهٌ وَکُلَّ بِدْعَهٍ ضَلَالَهٌ»[۱]. یعنی: همانا هریک از شما که پس از من زنده باشد اختلافات فراوانی را مشاهده میکند، پس باید به روش من و روش جانشینان هدایت یافته و هدایتگرم چنگ بزنید و آن را با دندان محکم بگیرید و بپرهیزید از امور جدید [در دین] چرا که هر امر جدیدی بدعت است و هر بدعتی گمراهی است.
این حدیث فرمانی صریح در پیروی از سنت و روش خلفای راشدین ـ رضوان الله علیهم ـ است ، کسانی که پیشوایان سلف و برگزیدگانشان میباشند و هر گاه امر بدون هیچ چیزی و به صورت مطلق باشد واجب بودن را میرساند بنابراین این حدیث بیانگر وجوب پیروی از راه و روش آنها ـ رضوان الله علیهم ـ در فهم و علم و عقیده و عمل است.
این تنها فرمان به پیروی از خلفای راشدین ـ رضی الله عنهم ـ است، چه رسد به اینکه همهٔ صحابه از یک نص امر مشخصی را بفهمند[۲].
شاطبی ـ رحمه الله ـ میگوید: «پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ سنت خلفای راشدین را در کنار سنت خود قرار داده است و همانا از جملهٔ پیروی از سنت وی، پیروی از سنت آنها است و اینکه امور جدید بر خلاف آن است و در کنار آنها چیزی به شمار نمیرود؛ زیرا آنها ـ رضی الله عنهم ـ در روش و سنت خویش یا پیرو سنت پیامبرشان ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ بودهاند یا پیرو آنچه که از سنت وی ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به صورت کلی یا جزئی فهمیدهاند، و بر دیگران پوشیده مانده، بودهاند و چیزی بر آن نیفزودهاند»[۳].
۳- این سخن پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «خَیْرُ القرون قَرْنِی، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ یَجِیءُ أَقْوَامٌ تَسْبِقُ شَهَادَهُ أَحَدِهِمْ یَمِینَهُ وَیَمِینُهُ شَهَادَتَهُ»[۴]. بهترین قرنها، قرن من است سپس کسانی که پس از آنها میآیند سپس کسانی که پس از آنها میآیند سپس مردمانی میآیند که گواهی یکی از آنها از سوگندش پیشی گرفته و سوگندش از گواهیاش پیشی گرفته است.
این حدیث را پانزده صحابی[۵] روایت کردهاند، و تعداد بسیاری از متخصصین آن را متواتر دانستهاند[۶].
پس این حدیث نشان میدهد که اهل این سه قرن که سلف صالح ـ رضی الله عنهم ـ میباشند بهترین افراد امتاند، ابن قیم ـ رحمه الله ـ میگوید: « و این اقتضا میکند که آنها را در هر دروازهای از دروازههای نیکی مقدم داشت چرا که اگر تنها از برخی جهات کارشان خیر بود، به صورت مطلق بهترین قرنها نبودند»[۷]، پس میفهمیم که آنها بهترین افراد امت از نظر فهم و برترین از نظر دانش و عمیقترین از نظر بنیان گذاری و نیکوترین در کردار و باور میباشند.
آیا معقول است که در قرنی که سلف صالح میزیستهاند کسی سخن درست را در این مسائل به زبان نیاورده و حقیقت را نفهمیده است تا اینکه بعدها افرادی آمده که حکمی از احکام الله را فهمیده باشد که آن بزرگواران نسبت به آن جاهل بودهاند، و به حقی رسیده است که آن پیشوایان در آن اشتباه کردهاند، قطعاً این تهمتی بزرگ است.
از آنجایی که آنها با استناد به قرآن و سنت برتر از آیندگان خود میباشند « پس اقتدا به آنها بهتر از اقتدا به کسانی است که پس از آنها آمدهاند زیرا اتفاق نظر سلف دارای عصمت بوده و اگر اختلاف کرده باشند حق از گفتار یکی از آنها خارج نیست و میتوان در گفتار آنها حق را جستجو کرد»[۸].
تمامی احادیث و آثاری که صحابه را مدح و ستایش کرده و به پیروی از آنها تشویق نموده است همین مفهوم را میرساند، مانند این حدیث: «… لا تسبوا أصحابی»[۹] یعنی: یارانم را دشنام ندهید. و «النجوم أَمَنَهٌ للسماء, فإذا ذهبت النجوم أتى السماء ما توعد, وأنا أَمَنَهٌ لأصحابی …»[۱۰] یعنی: ستارگان سبب امنیت آسمان هستند پس هنگامی که ستارگان از بین رفتند آنچه برای آسمان وعده داده شده اتفاق میافتد و من سبب امنیت یارانم هستم … و دیگر احادیث[۱۱].
بنابراین ، «ترجیح دادن روشی دیگر، غیر از منهج صحابه یعنی باطل دانستن نصوصی که بیانگر فضیلت آنها است؛ زیرا چگونه میتوان افرادی را بر دیگران برتری داد حال آنکه آنها به روش صحیح در فهم دین دست نیافتهاند»[۱۲].
۳- ابو واقد لیثی ـ رضی الله عنه ـ از رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ روایت میکند که وی روزی فرمود: «إنها ستکون فتن» قالوا: فکیف لنا یا رسول الله؟ أو کیف نصنع؟ قال: «ترجعون إلى أمرکم الأول»[۱۳]. یعنی: همانا فتنهّهایی خواهد آمد ، گفتند: ما چه کاری انجام دهیم ای رسول الله ؟ فرمود: به آنچه در ابتدا بود بازگردید.
یعنی به آنچه بازگردید که سلف شما بر آن بودهاند و این شامل فهم آنها از نصوص و عمل آنها به مقتضای آن میشود.
اگر چه این خطاب نسبت به صحابه ـ رضی الله عنهم ـ است ولی چنان است که گویی به فتنهٔ اختلاف و آنچه میان صحابه رخ داده اشاره میکند و به این اشاره دارد که به آنچه در ابتدا بودهاید یعنی در زمان رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ و پیش از ظهور فتنه و اختلاف یعنی زمان ابوبکر و عمر ـ رضی الله عنهما ـ برگردید.
برداشت از این حدیث چنین است که هرچه به دوران نبوت و صدر اسلام نزدیکتر شویم از فتنهّها دورتریم. همچنین اشاره میکند که سالم ماندن از فتنهّها از طریق بازگشت به راهی است که پیشگامان سلف بر آن بودهاند. و خداوند بهتر میداند.
[۱] – به روایت امام احمد (۴/۱۲۶) و ابوداود (۴/۲۰۰) و ترمذی (۵/۴۴) که گفته است این روایت حسن صحیح است و ابن ماجه (۱/۱۸) و ألبانی در سلسله الصحیحه ح:۲۷۳۵ این حدیث را صحیح دانسته است.
[۲] – القرآن الکریم ومنزلته بین السلف ومخالفیهم, لمحمد هشام بن لعل محمد طاهری (ص ٧۵٣ ). و نگا: توضیح ابن قیم در دلالت این حدیث: إعلام الموقعین (۴/۱۴۰).
[۳] – الاعتصام (۱/۶۰).
[۴] – تخریج این حدیث گذشت، و همانند آن حدیث ابوهریره از پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ است که وقتی از وی پرسیده شد کدام مردم بهتر است؟ فرمود: من و کسانی که با من هستند سپس کسانی که پس از ما میآیند سپس کسانی که پس از ما میآیند» به روایت امام احمد (۲/۲۹۷) و ابو نعیم در الحلیه (۲/۷۸) با سند حسن. در حدیث واثله بن رفعه آمده: «پیوسته در خیر و خوبی هستید تا زمانی که در میان شما کسانی باشند که من را دیدهاند و همنشینم بودهاند ، به خدا سوگند پیوسته در خیر و خوبی هستید تا زمانی که در میان شما کسانی باشند که کسانی که مرا دیدهاند را دیده باشند». ابن ابی شیبه این را روایت نموده و سند آن حسن است. حافظ ابن حجر این را در فتح الباری (۷/۷).
[۵] – معجم فقه السلف، تألیف محمد المنتصر الکتانی (۱/۷).
[۶] – حافظ ابن حجر در الإصابه (۱/۱۲) و سیوطی در متواتر و الکتانی همچنین ، آن را متواتر دانستهاند.
[۷] – إعلام الموقعین (۴/۱۳۶)
[۸] – مجموع الفتاوی (۱۳/۲۴)
[۹] – صحیح بخاری در کتاب فضائل أصحاب النبی ـ صلی الله علیه وسلم ـ باب: قول النبی: «لو کنت متخذًا خلیلاً » (۳۶۷۳) از أبی سعید رضی الله عنه. و صحیح مسلم در کتاب فضائل الصحابه, باب: تحریم سبّ الصحابه, ( ٢۵۴٠ ), از أبی هریره رضی الله عنه
[۱۰] – صحیح مسلم در کتاب فضائل الصحابه, باب: بیان أن النبی ـ صلی الله علیه وسلم ـ أمان لأصحابه, ( ٢۵٣١ )، از أبی موسى الأشعری رضی الله عنه
[۱۱] – باری اطلاع از دلالتهای این نصوص، نگا: إعلام الموقعین (۴/۱۳۷) و بعد از آن
[۱۲] – أثر الإتجاه العقدی فی التفسیر (ص ۴٢ ). پایان نامه فوق لیسانس/ یاسر بن ماطر المطر، دانشگاه الإمام, بخش عقیده (١۴٣۰هـ).
[۱۳] – طبرانی در الکبیر (۳/۲۴۹) و در الأوسط (۸/۲۹۴) روایت کرده است و هیثمی در المجمع (۳/۳۰۳) گفته است: « در سند آن عبدالله بن صالح وجود دارد که ثقه دانسته شده و در او ضعف وجود دارد ولی بقیه رجال آن رجال صحیح میباشند». شیخ ألبانی در سلسله الصحیحه ح:۳۱۶۵ این روایت را صحیح دانسته است.