دلایل وضع حدیث دروغ و نسبت دادن آن به پیامبر (۶)

– حدیث «علی خیرالبشر من شک فیه کفر». یعنی: علی برترین بشر (عالم) است و کسی که در آن شک داشته باشد، به حقیقت کافر شده است!

– حدیث «کنت کنزا مخفیا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق فبی عرفونی». یعنی: من گنج مخفی و پنهان بودم دوست داشتم که شناخته شوم پس مخلوقات را آفریدم و بدین وسیله ایشان وجودم را شناختند. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ می‌گوید: این حدیث موضوع و ساختگی است و کلام پیامبر ج نیست و سند صحیح و یا ضعیفی برای آن شناخته نشده است. زرکشی و حافظ ابن حجر وسیوطی در «الآلی المصنوعه» و غیر ایشان با امام ابن تیمیه موافقند و از او پیروی کرده‌اند. و شیخ اسماعیل بن محمد عجلونی می‌گوید: اینگونه موارد به صورت زیادی در کلام صوفیه یافت می‌شود و بر آن‌ها اصولی را برای خود بنا کرده‌اند.[۱]

– حدیث «من عرف نفسه عرف ربه». یعنی: هر کس خود رابشناسد خدا شناخته است.

و آن نیز حدیثی موضوع است که علامه سیوطی در کتاب (ذیل الموضوعات) آورده است و امام نووی در مورد آن گفته: این حدیث ثابت نیست، و ابن یتیمه گفته: حدیث موضوع است، و شیخ ناصرالدین ألبانی درکتاب «سلسله الأحادیث الضعیفه» شماره ۶۶ گفته: هیچ اصلی ندارد.

این دو حدیث اخیر پایه و اساس عقاید صوفیه خصوصاً طرفداران وحدت وجود می‌باشد. طرفداران عقاید وحدت وجود معتقدند که درکائنات جز الله چیزی وجود ندارد، و مخلوقات چیزی جز مظاهر او نیستند و انسان‌ها مظهر و محل تجلی خداوند هستند. به گمان آنان معنای «من عرف نفسه فقد عرف ربّه» یعنی: هرکس خود را شناخته است پس دانسته که خودش الله بوده یعنی شکلی از صورت‌های خداوند است! چرا که در اعتقادات باطل آنان خداوند در موجودات متعدد متجلّی شده و ظاهر می‌شود. اینجاست که مثلاً یک وحدت وجودی می‌گوید: «پاک و منزه‌ام!» و می‌گویند: «درعبای من جز الله کسی نیست». و نیز گفته است:

أنـا هـو هـو أنـا   ونحن روحـان حلا بدنـا
من او هستم او من   ما دو روح هستیم در یک بدن

طرفداران وحدت وجود، برای اثبات ادعای کفرآمیز خود حدیثی را ساخته‌اند و به پیامبر ج نسبت داده‌اند! که گویا رسول خدا ج فرموده باشند: «ما وسعنی أرضی ولا سمائی ولکن وسعنی قلب عبدی المؤمن». ‏یعنی: نه زمین و نه آسمانم توان ظرفیت و جای دادن من را درخود نداشتند، اما قلب بنده‌‌ی مؤمن من ‏چنین ظرفیت و وسعتی را داراست. این روایت موضوع را امام غزالی در «احیاء علوم الدین» آورده است که ‏حافظ عراقی در تخریج آن گفته: ندیده‌ام که اصلی داشته باشد.‏ و شیخ الاسلام ابن تیمیه گفته: این سخن در بین اسرائیلیات ذکر شده و سند معروف و شناخته‌ای ندارد. اینجاست که اگر عقیده‌‌ی خود را بر احادیث موضوع و ضعیف بنا نماییم، دچار کفر و الحاد و شرک می‌شویم و پناه بر خدا از این انحراف بزرگ.

[۱]– منبع: کشف الخفاء، ج۲ ص۱۳۲٫

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …