- خداوند متعال پیامبران را تک و تنها به سوی اقوام شان فرستاد تا اینکه حجت خویش را بر دشمنانش اقامه کنند. خداوند متعال می فرماید: «وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً» (اعراف: ۶۵) «به (سوی قوم) عاد، برادرشان هود را (فرستادیم)».
«وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً» (اعراف: ۷۳) «به (سوی قوم) ثمود، برادرشان هود را (فرستادیم)».
«وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً» (اعراف: ۸۵) «و به سوی (مردم) مدین برادرشان شعیب را (فرستادیم)».
- سنت نبوی و اصحاب، بیانگر استناد به خبر واحد می باشد. از انس ابن مالک روایت است که می گوید: اهل یمن نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم آمده و گفتند: مردی را همراه ما بفرست تا اسلام و سنت را به ما بیاموزد. انس می گوید: پس رسول خدا دست ابوعبیده را گرفته و فرمود: «هَذَا أَمِینُ هَذِهِ الْأُمَّهِ»: «این امین (امانت دار) این است می باشد».[۱]
۶- علاوه بر این، هریک از احکام شرعی، جنبه ی عقیدتی نیز دارد به عنوان مثال اگر انسان معتقد به حلال بودن شراب خواری، ازدواج با محارم و زنا باشد، کفر ورزیده است؛ کفر اعتقادی که انسان را از دین خارج می کند. و رسول الله صلی الله علیه و سلم بسیاری از نمایندگان خود را به تنهایی به سرزمین های مختلف فرستاد مانند علی بن ابی طالب، معاذ بن جبل، مصعب بن عمیر، ابوموسی اشعری و… رضی الله عنهم اجمعین؛ با اینکه هریک به تنهایی فرستاده می شدند، حجت با پیام آنها اقامه شده و علم عقیده و احکام ثابت می شد.
امام شافعی می گوید: «در تثبیت خبر واحد احادیث (متعددی) وارد شده است که برخی از آنها کفایت می کند. و پیوسته راه و روش سلف صالح و نسل های پس از آنها که شاهد ایشان بودیم، چنین دیدگاهی در مورد خبر واحد داشتند».[۲]
و همچنین می گوید: «هیچیک از فقهای مسلمانان را در خاطر ندارم که در تثبیت خبر واحد اختلاف داشته باشند. بلکه همه ی آنها در این مورد اتفاق نظر دارند». [۳]
امام ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «و این مطلب علم یقینی جمهور امت محمد از ابتدا تا پایان را می رساند. در بین سلف صالح در این زمینه اختلافی نبوده است. اما از میان خلف این مهم – عدم تفاوت میان احادیث متواتر و آحاد در عقیده – مذهب فقهای بزرگی از اصحاب ائعه اربعه می باشد و این مسأله در کتاب های حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنابله نقل شده است. چنانکه سرخسی[۴] و ابوبکر رازی[۵] از حنفیه و شیخ ابوحامد[۶] و ابوطیب[۷] از شافعیه و ابن خویز منداد[۸] و… از مالکیه و قاضی ابویعلی و ابن ابوموسی و ابوالخطاب از حنابله به این مسأله اشاره کرده اند.[۹]
امام ابن قیم می گوید: «به اجماع امت تفاوت قائل شدن (میان حدیث متواتر و خبر واحد در دریافت اعتقاد و احکام) باطل است. همواره در امور اعتقادی به این احادیث استناد شده است. چنانکه در امور عملی و احکام به آنها استناد شده است… و پیوسته صحابه و تابعین و اهل حدیث و سنت به این اخبار در مسائل صفات و تقدیر و اسما و احکام استناد می کردند.»[۱۰]
و بدان که اکثر و بیشتر احادیث بخاری و مسلم از این دسته می باشند و امت این احادیث را پذیرفته و بدان یقین دارد.
[۱] – مسلم: ۲۴۱۹
[۲] – الرساله، امام شافعی: ۴۵۳-۴۰۱
[۳] – الرساله: ۴۱۹-۴۱۰؛ و روضه الناظر: ۱/۲۷۷،۲۷۸
[۴] – امام، فقیه، اصولی، تیزبین ودقیق، ابوبکرمحمد بن احمد بن ابی سهل سرخس، متوفای ۴۹۰ هجری
[۵]– ابوبکر رازی؛ امام، علامه، مفتی، مجتهد، عالم عراق، ابوبکر احمد بن علی رازی حنفی، تألیفات زیادی دارد. نزد ابوالحسن کرخی به کسب علم پرداخت. سفر نموده و احادیثی را روایت کرده است. در نیشابور ابوالعباس اصم را ملاقات نمود. در ذوالحجه ۳۰۷ هجری درحالی که ۶۵ سال سن داشت، وفات کرد. نگا: سیر اعلام النبلاء.
[۶] – محمد بن محمد غزالی طوسی؛ ابوحامد، فیلسوف، منصوف؛ حدود دویست تألیف دارد. در طابران (روستایی در طوسِ خراسان) متولد و فوت شد. به نیشابور و پس از آن به بغداد و حجاز و سرزمین شام و مصر سفر کرد و در پایان عمر به سرزمین خود بازگشت. نسبت وی (غزالی) به (غزل) ریسندگی می باشد یا منسوب به (غزاله) یکی از روستاهای طوس می باشد.
[۷] – ابوطیب طبری (۳۴۸-۴۵۰هـ) طاهر بن عبدالله بن طاهر بن عمر، قاضی ابوطیب. فقیه، اصولی، جدلی؛ از جمله تصانیف وی: شرح مختصر المزنی، در فروع فقه شافعی؛ طبقات الشافعیه: ۳/۱۷۶، الاعلام: ۳/۳۲۱
[۸] – ابن خویر منداد (؟-۳۹۰ هـ ) محمد بن محمد عبدالله خویر منداد مالکی عراقی. فقیه و اصولی؛ از جمله تصنیفات وی: کتاب بزرگی در موضوع خلاف و کتابی در اصول فقه می باشد. الوافی بالوفیات: ۲/۵۲؛ معجم المولفین: ۸/۲۸۰
[۹] – مختصرالصواعق، ابن قیم: ۲/۳۷۳
[۱۰] – مختصرالصواعق: ۲/۳۸۳