دلایل قائلان تقلید مجتهد از صحابه رضی الله عنهم(۶)

همچنین حدیث «اصحابی کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» و «اقتدوا باللذین من بعدی ابی بکر و عمر» تنها شامل صورت‌های اقتدا نمی‌شود؛ بلکه احتمال دارد که مراد از آن، اقتدای به آنان در روایتشان باشد؛ زیرا به کسی که از روایت دیگری تبعیت کند، گفته ‌می‌شود که به وی اقتدا کرده است؛ یعنی به روایتش اقتدا نموده است.([۱]) و نیز حدیث اصحابی موضوع است.

همچنین به این حدیث استناد کرده‌اند: «خیرکم قرنی، ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم …»([۲]) ([۳])«بهترین مردم در قرن من و سپس کسانی که بعد از آن‌ها می‌آیند(یعنی تابعین) و سپس کسانی که بعد از آن‌ها می­آیند(یعنی تبع تابعین).»

همچنین به این آیه قرآنی استناد کرده‌اند، آنجا که خداوند تعالی می‌فرماید: ﴿أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِی شَیۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِیلًا۵٩﴾([۴])([۵]) «‏ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر (خدا محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت او) اطاعت کنید، و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام که دادگر و حقّگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند) و اگر در چیزی اختلاف داشتید (و در امری از امور کشمکش پیدا کردید) آن را به خدا (با عرضۀ به قرآن) و پیغمبر او (با رجوع به سنّت نبوی) برگردانید (تا در پرتو قرآن و سنّت، حکم آن را بدانید. چرا که خدا قرآن را نازل، و پیغمبر آن را بیان و روشن داشته است. باید چنین عمل کنید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این کار (یعنی رجوع به قرآن و سنّت) برای شما بهتر و خوش فرجام‌تر است.» ‏ ‏

 

 

([۱]) همان، ۲/۳۶۸٫

([۲])(صحیح): بخاری (ش۳۶۵۰و۲۶۵۱و۶۴۲۸و۶۶۹۵) / مسلم (ش۶۶۳۸-۶۶۴۰) / ابوداود (ش۴۶۵۹) / ترمذی (ش۲۲۲۱) / نسایی (ش۳۸۰۹) از طریق (زهدم بن مضرب وهلال بن سیاف وزراره بن ابی اوفی) روایت کرده اند: «قال سعت عمران بن حصین رضی الله عنهما قال قال النبی  صلی الله علیه و سلم : «خیرکم قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم قال عمران لا أدری أذکر النبی  صلی الله علیه و سلم بعد قرنین أو ثلاثه قال النبی  صلی الله علیه و سلم إن بعدکم قوما یخونون ولا یؤتمنون ویشهدون ولا یستشهدون وینذرون ولا یفون ویظهر فیهم السمن.»

([۳])غزالی، المنخول، ۱/۴۷۴٫

([۴]) نساء/۵۹٫

([۵])ابن حزم، الاحکام فی اصول الاحکام، ۶/۲۳۷ .

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …