بعضی دیگر از أصحاب أبوحنیفه در مورد تقلید مجتهد از داناتر از خود میگویند که علم مجتهد داناتر به دلیل علم و حسن معرفت وی، دارای برتری است، ولی اجتهاد خود انسان از جهتی دیگر دارای برتری است و آن اینکه انسان از جهت دلیل و آنچه که مقتضی حکم است، اطمینان و اعتمادی به اجتهاد خود دارد که به اجتهاد داناتر از خود ندارد و هرگاه هردو با هم جمع شدند، مساوی میشوند، در نتیجه مجتهد در بین آن دو مخیر است([۱])؛ یعنی میتواند به اجتهاد خود عمل کند یا از مجتهد داناتر از خود تقلید کند.
مخالفین این دسته از علما در پاسخ به این دلیل گفتهاند که دو عالم اگر چه در فراوانی علم و عدم آن اختلاف دارند، اما فراوانی علم مجتهد دیگر، بدون دلیل برایش افاده علم نمیکند، علاوه بر آن تقلید، کار جاهلان است و اجتهاد، کار علما. پس جایز نیست که کار علما را – که همان علم است – ترک کند و کار جاهلان را انجام دهد.([۲])
شخص عالم آنچه که میگوید از روی دلیل و حجت است و این دلیل و حجت شامل عالم دیگری میشود.([۳])پس یک مجتهد میتواند از مجتهدی دیگر تقلید کند.
در جواب این دلیل باید گفت که اگر چه عالم از روی دلیل حرف میزند، ولی دلیلش برای وی به عنوان دلیل محسوب نمیشود.([۴])
اجتهاد یکی از فرضهای کفایه است که جایز است عدهای به آن همت گمارند تا فرض از دیگران ساقط شود، همانند جهاد که چون ار فرضهای کفایه است، جایز است که عدهای به آن تکیه کنند تا فرض از دیگران ساقط شود، در اینجا هم وضع بدین گونه است([۵])
و اگر افرادی به این امر اقدام کنند، فرض اجتهاد از دیگران ساقط میشود، بنابراین تقلید برای آنان جایز است.
ظاهراً مجتهدین به حق اصابت میکنند، پس فرقی بین این مجتهد و آن مجتهد نیست.([۶])
هرگاه برای مجتهدی جایز باشد که بر ظن خود که از شریعت به دست آورده است، اعتماد کند به چه دلیلی نمیتواند بر ظن معتبر مجتهدی دیگر اعتماد کند به خصوص زمانی که آن مجتهد از خودش زیرکتر و باهوشتر باشد.([۷])
([۳])سمعانی، قواطع الادله فی الاصول، ۲/۳۴۳ .