ج. دلالت بر علّت با نصی که در علّت صریح نیست، لکن به علّت اشاره دارد و ذهن را متوجه آن میکند، بدین صورت که قرینهای را به گونهای ایجاد میکند که این قرینه بر علّت دلالت میکند. از این نوع میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– آمدن جملهی مؤکدی با «إنَّ» بعد از جملهی مشتمل بر حکم، مانند این حدیث که در جواب سؤال از باقیماندهی غذا و آب گربه آمده است: «إِنَّهُ لَیْسَ بِنَجِسٍ إِنَّها مِنَ الطَّوَّافِینَ عَلَیْکُمْ وَالطَّوَّافَاتِ»، «باقیماندهی غذا و نوشیدهی گربه نجس نیست، زیرا گربه (به مانند خادم و ساکنان دیگرِ خانه) زیاد دور و بر شما چرخ میزند».
– واقعشدن کلام در جایگاه جواب، مثلاً رسول خدا ج به کسی که به ایشان گفته بود، در ماه رمضان با زن خود آمیزش کرده است، فرمودند: «اَعْتِقْ رَقَبَهً»، «بردهای آزاد کن».
– مقترنشدنِ وصف با حکم که این اقتران بر آن دلالت میکند که وصفی که مقترن به حکم شده است، علّت آن است و این، همان است که اصولیون در تعبیر از آن میگویند: معلق کردنِ حکم بر مشتق بیانگرِ علتبودنِ آن چیزی است که اشتقاق، از آن صورت گرفته است، مانند آیهی: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَهُ فَٱقۡطَعُوٓاْ أَیۡدِیَهُمَا﴾ [المائده: ۳۸]، «دستِ زن و مردِ سارق را قطع کنید». و آیهی: ﴿ٱلزَّانِیَهُ وَٱلزَّانِی فَٱجۡلِدُواْ کُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَهَ جَلۡدَهٖۖ﴾ [النور: ۲]، «به هریک از زن و مرد زناکار صد ضربه شلاق بزنید». و حدیث: «لا یَرِثُ الْقَاتِلُ»، «قاتل ارث نمیبرد»، و «لَا وَصِیَّهَ لِوَارِثٍ»، «هیچ وصیت (مالیای) برای هیچ وارثی مؤثر نیست». و «لَا یَقْضِی الْقَاضِی وَهُوَ غَضْبَانُ»، «قاضی وقتی که خشمگین است، قضاوت نکند».
مقاله پیشنهادی
خیار(داشتن اختیار در معامله)
حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …