دفاع سیدنا علی از خلافت ابوبکر رضی الله عنه (۱)

خلافت ابوبکر که با رأی و بیعت اکثریت قریب به اتّفاق مسلمانان منعقد شده بود، مخالفان سرسختی هم داشت. ابوسفیان یکی از کسانی بود که بر خلافت ابوبکر شدیداً اعتراض داشت و مخالفت خود را قولاً و عملاً اعلان می‌نمود.

ابوسفیان نامش صخر فرزند حرب بن امیّه بن عبدشمس بن عبدمناف بود. با رسول خدا جنگید تا زمانی که آن حضرت مکّه را فتح کرد و قریش را شکست قطعی داد و ابوسفیان را به شفاعت عموی خود عبّاس محترم شمرد و پیش از وفات خود او را به مأموریتی فرستاد. ابوسفیان هنگام وفات پیامبر  صلی الله علیه و سلم در مدینه نبود. وی که از سفر بازمیگشت، در راه با کسی که از مدینه میآمد ملاقات کرد و از او پرسید: «آیا محمّد مرد؟» آن مرد پاسخ داد: «آری». پرسید: «چه کسی جانشین او شد؟» گفت: «ابوبکر». ابوسفیان دهشتزده شد و گفت: «یعنی ابوفُصَیل؟» و سپس پرسید: «علی و عبّاس این دو ستمدیده چه عکس العملی از خود نشان دادند؟» پاسخ داد: «به خانه رفته‌اند». ابوسفیان با هیجان گفت: «به خدا سوگند اگر زنده بمانم، پای ایشان را بر فراز بلندی می‌رسانم!» سپس گفت: «غباری در فضا میبینم که جز بارش خون، چیز دیگری آنرا فرو نخواهد نشاند». آنگاه به سرعت خود را به مدینه رساند و در حالی که در کوچه‌ها قدم می‌زد، این اشعار را با صدای بلند می‌خواند:

«بَنی هاشم لاتُطْمِعُوا النّاسُ فیکُم وَلاَ سیُّما تَیْم بن مُرّه أوْ عَدی…».

یعنی: «ای بنی‌هاشم، مردم را در حق خود به طمع نیاندازید و به ویژه خاندان تیم بن مرّه و عدی (قبایل ابوبکر و عمر) را….».

ابوسفیان می‌گفت: «ای قریش، انصار را نشاید که بر مردم برتری جویند، مگر آنکه آنان به برتری ما بر خودشان اقرار کنند. وگرنه درباره ما کار به هر کجا رسد، بسنده است و برای آنها هم کارشان به هر کجا رسد، بسنده خواهد بود. و به خدا سوگند اگر کفران نعمت کنند، ما ایشان را برای حفظ اسلام (!؟) فرومیکوبیم، همان گونه که خودشان برای آن شمشیر زدند. امّا به خدا سوگند که سزاوار و شایسته است علی بن ابیطالب بر قریش سروری کند و انصار هم از او فرمان خواهند برد». وی افزود: «یا آل عبدمناف! ابوبکر را به کارهای شما چه کار؟ علی و عبّاس آن دو ستمدیده خوار شده کجایند؟» سپس نزد علی رفت و گفت: «ای ابوالحسن، دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم». علی نپذیرفت و خودداری نمود. ابوسفیان به منظور تهییج احساسات بنی‌هاشم این شعر را خواند:

إِنَّ الهَـوانَ حمِــار الأهـلِ یَعرَفُهُ

وَالحُرُّ ینکرهُ وَالرّسْعَـه الاَجـدِ

وَلاَ یَقِیمُ عَــلى ضَیـمٍ یَـراد بِه

إِلاَّ الاَذَلانِ غَـیرِ الحَـیّ وَالوَتَدِ

هَذا عَلى الخَسفِ مَحیُوسٌ بِرَمته

َذَا یَشـجٍ فَـلا یَبْـکِی لَهُ اَحَـد

یعنی: «درازگوش اهلی تن به خواری می‌دهد، نه مرد آزاده و نیرومند. هیچ چیز در مقابل پستی و خواری طاقت بردباری ندارد، بجز دو چیز که در نهایت مذلّت هستند. میخ طویله که مدام بر سرش میکوبند و شترهای قبیله که مدام تحت آزارند و کسی به حالشان دلسوزی نمی‌کند».

این شعار «یا آل عبدمناف» که آن روز از دهان بزرگ امویان، ابوسفیان در محیط آن اجتماع طنین انداز گردید، کافی بود که تاریخ را عوض کند. ولی خودداری علی از پذیرش بیعت ابوسفیان، آن را باطل ساخت.

ابوسفیان تا امکانات وقت به او اجازه میداد، با تمام قوای خود از مخالفت با رسول اکرم باز ننشست و تا آنجا که مجبور به تبعیّت و قبول آئین اسلام نشده بود، دست از مبارزه برنداشت. امروز چه شده است که برای همان دشمن دیرینه خود پسرعمویش چنین فداکاری می‌کند؟ آیا به راستی ابوسفیان یار و یاور علی بود؟ یا اینکه قصد برانگیختن فتنه و آشوب داشت؟

مقاله پیشنهادی

محبت صحابه رضی الله عنهم

از علامت‌های ایمان عبارت‌اند از: محبت داشتن به تمام صحابه با قلب، و تعریف و …