هدف دکتر از این ایهام، گمراه سازی و فریب این است که بگوید بحقیقت کسانی که شریعت را بازیچه دست خود قرار دادهاند و ربا را حلال میدانند، و تعددّ زوجات را محدود کرده و زن و مرد را در ارث گرفتن برابر میدانند، همان سلفیون هستند؟ دکتر چطور به خود اجازه داده است که خوانندگان را به وهم و شک بیندازد که همانا دعوتی که قاسم امین بر اساس ترک حجاب و انتشار بیحجابی و اختلاط زن و مرد با هم، پیاده کرده است همان دعوت سلفی است؟ آیا کینه و دشمنی و عصبانیت دکتر نسبت به دعوتگران سنّت به حدّی رسیده است که کلیه فساد و انحرافاتی را که در شهرها رخ میدهند به آنان نسبت دهد.
اگر چه خود اولین کسی است که به دروغ بودن این حرف و باطل بودن آن اطمینان و ایمان دارد؟آیا این همان عینیت گرایی یافلسفه و روش علمی و بیطرفی است که وعده داده بود آن را مراعات کند و در حین بحث در رابطه با موضوع مورد نظر به آن احترام بگذارد؟ یا این همان منازعه، مجادله، ستیزه خواهی محترمانه است البته اگر او مجادله و منازعه شریف و محترمانه را میشناسد؟ همانا من به این مناسبت، آشکارا و با قاطعیت اعلام میدارم که در حقیقت دعوت ما از گذشته به مانند سلاحی برای جبران تمامی انحرافاتی که در رابطه با فهم دین بوده است و همچنین برای ریشه کن کردن تفکر کسانی که میخواهند شریعت را دگرگون سازنند آنان که از درون شکست خوردهاند، کسانی که از اساس فریب فرهنگ غرب را خوردهاند، عمل کرده است.اما متعصبان بیحرکت، خشک و بیروح، آنان از اینکه در مقابل امثال چنین ادعاهای منحرفی که مهارت و همگامی هماهنگی با زمان و یکی کردن مذاهب را ادعا میکنند، ناتوان تر از این هستند.وبه یقین میتوان گفت که تعصب مذهبی، همان عامل بزرگ در دور کردن شریعت اسلامی از میدان قضاوت و قانون گذاری و حکومت داری در سرزمینهای اسلامی و جانشین کردن قانون اجنبی به جای قانون اسلامی است.
همانطور که مورخان قانون معاصر مانند استاد مصطفی زرقا همان کسی که در کتاب خود بنام«المدخل الفقهی العام» بیان میکند که بیحرکتی و عدم تحرک رهبران دینی و تعصب آنان به نسبت مذهب حنفی، که در عصر عثمانی به آن عمل میشد، باعث جانشینی قانون اجنبی به جای قوانین اسلامی شد. پادشاهان، زمامداران و حاکمان دولت عثمانی و کسانی که در این حکومت مسئول بودند طی دو قرن اخیرمشاهده کردند که در حقیقت مجموعه قوانین دادگستری که محدود و مقید به مذهب حنفی بود- نمیتواند جوابگوی نیازهای زندگی جدید باشد و در عمل کردن به آن برای مردم سختی و ضرر وجود دارد، لذا به قضاه(قضاوت کنندگان)(قاضی) و فتوی دهندگان و رهبران دینی آن زمان مراجعه کرده و خواستند که بعضی از احکام را از دیگر مذاهب اسلامی بگیرند، ولی آنان شدیداً انکار کردند و بر مذهب خود پافشاری کردند، لذا حکّام بخاطر این موضوع تصمیم گرفتند از بکارگیری مجموعه قوانین دادگستری و قوانین اسلامی مورد به مورد انصراف داده و به قوانین بیگانه و خارجی روی آوردند و به آن عمل کنند. این عمل همین طور ادامه پیدا کرد تا سال ۱۹۴۹ میلادی که اسعد کورانی مسئولیت وزارت دادگستری را در سوریه بعهده گرفت واو بطور کلی عمل کردن به باقیمانده قوانین از مجموعه قوانین دادگستری را باطل و به تمام قوانین بیگانه یا خارجی بر اساس تقلید از قانون کشوری عمل کرد، بدین ترتیب شریعت اسلامی از میدان قانون و زندگی دور انداخته شد وجز تعصب مذهبی هیچ چیز دیگری باعث ایجاد این وضعیت نشد.
تو را به خدا قسم میدهم به من بگو ای خواننده گرامی: کدامیک از این دو دعوتگران سزا دارند که به جدایی اسلام از میدان زندگی متهم شوند: سلفیتی که معتقد به استفاده کردن از تمامی مذاهب فقه اسلامی بوده و همچنین معتقد به بکارگیری آنها در زندگی است، ولی نه به شکل کورکورانه آنگونه که بعضیها معتقد هستند، بلکه بر حسب قوت دلیل یا ارجحیت آنها، ویا دعوتگران متعصب مذهبی که اجازه عمل کردن به هیچ حکمی به غیر از احکام مذهب خود را نمیدهند، مذاهب دیگر را به عنوان قوانین شریعتهای مستقل و جدا از هم میدانند که عمل کردن به آنها را جایز نمیداند و حتی نمیتوان از قوانین آنها استفاده کرد.کدام یک از این دو دعوتگران انسان را به سوی تفکّری که مستشرقین به سوی آن میخوانند میکشاند؟می گوئیم: بخاطر آنچه که بیان کردم وترس از دور کردن شریعت اسلامی از آخرین میدان حرکت و توسعه خوددر رابطه با اجراء آن قوانین که همان قانون احوال شخصی است. هئیت و کمیسیون تشکیل شده برای وضع این قانون در سوریه. که در آن هئیت، شخصیتهای بزرگی مانند علی طنطاوی و مصطفی زرقا وجود داشت- معتقد بود که از مذاهب فقهی اسلامی چهار گانه و غیر از اینها استفاده کند.
مثلاً در مورد طلاق ثلاثه و غیر از این به رأی و نظر اما ابن تیمیه عمل کند، در نهایت کمیته متشکله برای انجام کار خود، بدین ترتیب در مصر عمل کرد.[۱] این دلیلی است واقعی که صحت دعوت سلفی راستی و درستی آن و حد و حدود آن را در اجرا مشخص میسازد.هدف ما از تشکیل این هئیت و کمیته آن است که در تمام تلاش و کوشش خود را صرف اصلاح مسائل فقهی کنیم، زیرا ما معتقد هستیم. که بحقیقت دعوت ما دعوتی است میان دو دعوت افراطی و تفریطی خطرناک دعوتی که بر اساس خشونت سختی، و تعصب است و دوم: دعوتی که بر اساس سستی، تساهل و بیتوجهی، بیثباتی و بینظمی است.
ولی دعوت ما دعوتی است از جانب مذهبی متعادل، وسط برای اسلامی میانه رو که در آن افراط و تفریط وجود ندارد) تقدیم به امتی که متوسط، میانه رو، معتدل است، امتی که خداوند تبارک وتعالی آن با این صفت تعریف و تمجید کرده و میفرماید:
﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّهٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ﴾ [البقره: ۱۴]. «و بیگمان شما را ملت میانه روی کردهایم (نه در دین افراط و زیاده روی میکنید نه در آن تفریط و کوتاهی تعطیل میورزید) تا گواهانی بر مردم باشد». پس حمد و سپاس برای خداوند – تبارک وتعالی – همان ذاتی که ما را به آنچه که از حق و حقیقت در آن اختلاف داشتند، هدایت کرده و حقیقت آن را برای ما مشخص کرد، به حقیقت خداوند هر کس را که بخواهد، به راه راست هدایت میکند.