اگر نیم نگاهی به وضعیت اسلامی کنونی بیندازیم، چندین ملاحظه‌ی اساسی استنباط می‌شود که می‌توان این گونه جمع بندی نمود:(۳)

تلاش و کار گروهیِ منظم، واجب شرعی و خواسته‌ی عقلی و یک واقعیت است. فرقی ندارد که برای مسلمانان باشد یا غیر مسلمان‌ها. این قانونی از قوانین الهی است. موفقیّت‌ها و پیروزی‌های خواسته شده از جماعت را، فرد یا افرادِ جدا از هم نمی‌توانند، به انجام برسانند. جماعت و گروه هم نمی‌تواند اهداف مورد نظر خویش را به دست آورَد؛ مگر زمانی که تمام توانایی، استعدادها و پتانسیل افراد خود را با تمام تنوع و تفاوت‌هایی که دارند، به صورت علمی و منظّم در یک راستا و هماهنگ، جهت محقّق نمودن مصالح شرعیِ عام و به نفعِ جماعت، به بهترین وجه ممکن غنیمت بشمارد. و نباید این رویکرد را برای مصلحت فردی از افراد گروه، انجام دهد.

هم‌چنین جماعت نخواهد توانست به موفقیّت دست یابد مگر این‌که اولاً پیشوا و در ثانی افراد آن جماعت به این سنت‌ها و قوانین ایمان داشته و قانع شده باشند. باید دانست که فرد هم هر چند توانایی، بخشوده‌ها و استعداهایش عالی باشد، نخواهد توانست با روش‌های الهی مقابله نماید، نمی‌تواند کاملاً به تنهایی کار خواسته شده از گروه را محقّق کند؛ بلکه باید به عنوان یک فرد، تمام توانش را در آن‌چه به مصلحت گروه است بدون ایجاد اختلال در روند حرکت کل گروه، به کار گیرد. هر جماعت از جماعات اسلامی، در نهایت به منزله‌ی یک فرد در ارتباط با دیگر گروه‌ها، گروه مادر یا پایه را به معنای گسترده و فراگیر از منظر اهل سنت، تشکیل خواهد داد؛ البته با چشم‌پوشی از حصار خیالی که برخی از گروه‌ها بر خود لازم داشته و یا دیگران بر آن گروه فرض ‌می‌گردانند، و نیز با چشم‌پوشی از مرزهای جغرافیاییِ ساختگی که پیکر امت را به خُرده‌دولت‌ها، عصبیت‌ها، مناطقِ مشخص از قبیلِ شهرها، استان‌ها، دولت‌ها یا حکمرانی، طایفه یا حزب و دیگر گرایش‌ها یا شعارهایی که ذره‌ای ارزش در میزان الهی ندارد، تقسیم نموده است.

کار برای اسلام در خلال این جماعت و گروه‌ها، امریست که شرعاً و عقلا هیچ عیب و ایرادی ندارد. و نیز خدمت برای دین اسلام در خلال تجمّعی منظم و هماهنگ همراه با تلاش دیگران، از همان ابتدا واجب شرعی و مورد نظر است، راه گریزی از آن وجود ندارد. البته بدون توجه به این که این کار چگونه و به چه روشی در این میان محقّق می‌گردد. برای دست یافتن به هدف مورد نظر و محقق نمودن این خواسته‌ها، پایبندی و تمسک به تعهّدات و پیمان‌های شرعی که بر آن اتّفاق شده است، امری مشروع و واجبی واضح و معلوم است. اما خطا و انحراف از رویکردِ اهل سنت و جماعت این است که، دوستی با جماعت و گروه کوچک را بر موالات و دوستی جماعت بزرگ[۱]، مقدم نماید.

هم‌چنین مقدم کردن مصلحتی خیالی و موهوم برای جماعتِ کوچک، ضدِّ مصلحت شرعیِ حقیقی برای جماعت بزرگ، و فدا کردن هدف مطلق و وظیفه‌ی بزرگ، در راه مصلحتِ مرجوح و کوچکتر، خطا و انحراف شمرده می‌شود. الله  جل جلاله شیخ الاسلام ابن تیمیه  رحمه الله را رحمت نماید که گفت: «اگر شخص مقصود شریعت را دانست، برای محقّق کردنش رساترین و مطمئن‌ترین راه را پیموده است»[۲].

بعد از نگاه به وضعیت واقعیِ تجمعات اسلامی، حقیقت دینی‌ای بروز خواهد کرد که فکر نکنم از ذهن خواننده‌ی هوشیار دور بماند. گرچه می‌ترسیم این حقیقت در اثنای نبرد اهل سنت و جماعت با دیگر فرقه‌های گمراه که به اسلام منتسب هستند، نابود شده و یا از چشم پنهان مانده باشد.

به راستی یکی از مبارزه‌طلبی‌های بسیار بزرگ – اگر نگوییم مطلقاً خطرناک‌ترین آن‌ها – که در این عصر با اهل سنت مواجه است، تبلیغات و شعارهای بی‌اساس، افشای گفتار نامفهوم و گنگ و انتشار شعارهای فریبنده‌ای است که عِلمانیت کافر – با افکار، افراد و تجمّعات خود – سمومش را در اندیشه و قلب فرزندان این امت، می‌پراکند.

۱۰- سطح مطلوبِ جدیّت و وضوح در دل اهل سنت، جهت رویارویی با علمانیت (سکولاریزم یا بی‌دینی)

و برای رسوا کردن و رو برو شدن با این بی‌دینی (سکولاریزم) باید جریان رویارویی سطحِ مطلوبی از قاطعیت و وضوح در دل خود اهل سنت برسد؛ زیرا بدون این جدیت و عدم وضوح و روشنی، تجمّعات اهل سنت – علما و اندیشمندانش – نمی‌توانند وظیفه‌ی خود را در این مدت تنگ ادا نمایند. و در مقابل، تجمعات جاهلیت – که بی‌دینی هم جزو آنهاست – که خود را کافر نمی‌دانند، به زانو در می‌آید. و در پی آن گروه‌های اهل سنت مشخص کردن اهداف حقیقی‌اش را هم گم می‌کند. آن‌هم به این دلیل که نقطه‌ی شروع مقابله با این تجمعات جاهلی را گم کرده است؛ چرا که این گروه‌ها فعلاً موجود بوده و خیالی نیستند. و میان گمان و واقعیت فاصله‌ی زیادیست… واقعاً زیاد.

با توجه به انحراف و تاریکی‌ای که در اذاهان مردم این عصر از تصورات و برداشت‌های اسلامی پدید آمده است، و از آن‌جا که دشمنانِ آشکار یا پنهان اسلام شبهات و اباطیلی را می‌پراکنند، لازم است که اهل سنت و جماعت این تصورات را توضیح داده و شبهات را برطرف کرده و حقیقت الحاد و بی‌دینی را هم افشا کند. هم‌چنین بگوید توحید که بزرگترین حقیقت اعتقاد اسلامی – بلکه در تمام هستی – است، در عین حال بزرگترین نقیض، علمانیت و بی‌دینی است. لذا باید آن را چنان که شایسته است، شناخت و در تمام مراحل دعوت به سوی الله  سبحانه وتعالی بر آن تأکید نمود. در ضمن باید راه‌های زنده نمودن امت اسلامی در تمسّک و پیروی از رویکرد و اصول اهل سنت و جماعت را نیز، بیان داشت.

وقتی معنی «لا إله إلا الله» کفر به طاغوت و ایمان به الله  جل جلاله است، امام ابن قیّم جوزی  رحمه الله بهترین تعریف را از طاغوت ارائه می‌دهد. و آن: «هر آن‌چه که بنده پا را از گلیم خویش درازتر کند، خواه خود را معبود بخواند یا متبوع و یا مورد اطاعت. لذا طاغوتِ هر قوم کسی است که به جای الله  جل جلاله و رسول  صلی الله علیه وسلم حکم و قضاوت را به او بسپارند، یا به جای الله  سبحانه وتعالی او را پرستش کنند، یا بدون بینش الهی او را پیروی کنند، یا در اموری از او اطاعت کنند که ندانند این اطاعت مخصوص الله  جل جلاله است».

 

[۱]– همان اهل سنت و جماعت به معنای عام و فراگیر.

[۲]– مجموع الفتوی ج ۲۸ ص ۲۰۷.

مقاله پیشنهادی

فواید مطالعه

۱- دور شدن وسوسه‌ها و غم واندوه. ۲- پرهیز از فرو رفتن در کارهای بیخود …