در روی زمین فساد نکنید(۵)

راجع به فرموده‌ی: ﴿أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُ ٱللَّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمۡ﴾ [النساء: ۶۳].  «الله از آنچه در دل‌هایشان می‌گذرد، آگاه است» ابن کثیر گوید: یعنی این دسته از مردم، همان منافقان اند و خدا از آنچه در دل هایشان است، آگاه است و سزایشان را می‌دهد؛ چون به راستی هیچ پوشیده ای از خدا پنهان نیست، پس ای محمد! درباره‌ى منافقان به خدا کفایت و توکل کن؛ چون او از باطل و ظاهرشان آگاه است.[۱]

درباره‌ی آیه‌ی: ﴿فَأَعۡرِضۡ عَنۡهُمۡ وَعِظۡهُمۡ وَقُل لَّهُمۡ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِیغٗا﴾ [النساء: ۶۳]. «پس از آنان روی بگردان و آنان را پند بده و به آنان سخن رسایی بگو که در آنها اثر نماید.» ابن قیم می‌گوید: «خدا، پیامبرش را درباره‌ی منافقان به سه چیز امر کرده است:

اول – روی گردانی از آنان، برای خوارشمردن شان و تحقیر و کوچک شمردن کارشان، نه از روی رها کردن شان. بدین صورت معلوم می‌شود که این آیه، نسخ نشده است.

دوم – فرموده‌ی: ﴿وَعِظۡهُمۡ﴾  به معنای ترساندن منافقان از عقوبت و عذاب و خشم خدا، در صورتی که به داوری پیش غیر پیامبر صلی الله علیه و سلم و آنچه که بر او نازل شده، اصرار ورزند.

سوم – فرموده‌ی: ﴿وَقُل لَّهُمۡ فِیٓ أَنفُسِهِمۡ قَوۡلَۢا بَلِیغٗا﴾  یعنی به آنان سخنی رسا و مؤثر بگو که در دلشان تأثیر بگذارد. سخنی آرام نباشد که مخاطب از آن تأثیر نپذیرد. پس این سخنی است که منظور و مراد گوینده همچون نهی و ترساندن طرف مقابل، به وسیله‌ی آن برسد و تأثیر آن به دل مخاطب برسد. این سخن همچون سخنی نیست که از این گوش وارد می‌شود و از آن گوش می‌گذرد و هیچ تأثیری در دل نمی‌گذارد. این سخن رسا در بردارنده‌ی سه چیز است:

اول – عظمت و بزرگی معنایش و تأثیر پذیرفتن درون از آن.

دوم – عظمت، استواری و استحکام الفاظ آن.

سوم – چگونگی گوینده در القای این سخن به مخاطب؛ چون سخن همچون تیر است و دل مانند کمان است که تیر را پرتاب می‌کند و همچون شمشیر است و دل همچون بازوست که با آن می‌زند.

راجع به متعلق عبارت: ﴿فِیٓ أَنفُسِهِمۡ﴾ دو قول وجود دارد:

قول اول- متعلق آن ﴿قَوۡلَۢا بَلِیغٗا﴾ است. یعنی سخنی رسا در درونشان. این قول از جهت معنا، خوب ولی از جهت اعراب، ضعیف است؛ چون موصوف در ماقبلش عمل نمی‌کند و نمی‌تواند عامل ماقبلش باشد.

قول دوم- متعلق آن، کلمه‌ی ﴿وَقُل﴾ است. درباره‌ی معنای آیه بر اساس این قول، دو رأی  وجود دارد:

۱- به آنان در خلوت‌شان که کسی دیگر همراهشان نیست، بگو و بلکه در نهان، آنان را اندرز ده.

۲- معنایش این است که درباره‌ی جانشان به آنان بگو. همان طور که گفته می‌شود: «قل لفلان فی کیتَ وکیتَ» یعنی درباره‌ی آن معنا به فلانی بگو».[۲]

می‌گویم: این قول، نیکوتر است.

سپس خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِ﴾ [النساء: ۶۴]: «و هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم مگر بدین منظور که به فرمان خدا از او اطاعت شود».

ابن کثیر درباره‌ی معنای این آیه می‌فرماید: «یعنی همانا من اطاعت و پیروی از پیامبر را بر هر کسی که او را پیش‌شان فرستادم، واجب گردانیدم».[۳]

ابن قیم می‌گوید: «این آیه، گوشزد کردن شکوه و عظمت منصب و شأن رسالت می‌باشد و بیان می‌دارد که خدای سبحان پیامبرانش † را به سوی مردم نفرستاده مگر بدین خاطر که از پیامبران اطاعت نمایند. پس بنابراین، باید فقط از پیامبران اطاعت شود نه از غیر پیامبران؛ چون اطاعت از پیامبران در واقع اطاعت از فرستنده‌ی آنان (یعنی الله) است. در ضمن آیه‌ی مذکور بیانگر این نکته است که هرکس پیامبر خدا، حضرت محمد صلی الله علیه و سلم را تکذیب نماید، در حقیقت همه‌ی پیامبران را تکذیب نموده است. معنای آیه چنین است که ای محمد! تو یکی از پیامبرانی که اطاعت از تو واجب است همان طور که اطاعت از پیامبران پیش از تو واجب بود. پس اگر آنان به پندار خودشان از پیامبران اطاعت نموده و به آنان ایمان آورده‌اند، پس چرا از تو اطاعت نمی‌کنند و به تو ایمان نمی‌آورند؟!

«إذن» در اینجا إذنِ امری (تشریعی) است نه إذنِ تکوینی؛ چون اگر إذن تکوینی و تقدیری بود، آنان از پیامبران نافرمانی نمی‌کردند و قطعاً از پیامبران اطاعت می‌کردند. در ذکر کلمه‌ی «إذن» نکته‌ای است و آن، اینکه پیامبر با ذات فرستادنش به سوی بندگان، اطاعت و پیروی از وی واجب است و ذات فرستادنش، إذن در اطاعت و پیروی از وی می‌باشد. پس اطاعت از پیامبر تنها بر فرستادنش متوقف است که خدا در فرستادنش، به اطاعت از وی امر می‌کند، بلکه هر وقت رسالت یک پیامبر تحقق پیدا کند، اطاعت از وی واجب می‌گردد. پس ذات رسالت یک پیامبر، دربردارنده‌ی إذن در اطاعت از وی می‌باشد. البته صحیح است که إذن در اینجا إذن تکوینی و تقدیری هم باشد. در این صورت معنای آیه چنین است تا به توفیق و هدایت خدا، مورد اطاعت قرار گیرد. پس إذن در آیه‌ی مذکور هم شامل إذن تشریعی می‌شود و هم شامل إذن تقدیری و تکوینی و این آیه نشان می‌دهد که هیچ کس، از پیامبرانِ خدا اطاعت نمی‌کند مگر به توفیق و لطف و هدایت خدا»[۴].

این سخن، سخن نیکو و متینی است. منظور این است که هدف از ارسال پیامبران، اطاعت و پیروی از ایشان می‌باشد، پس هر وقت از غیر پیامبران اطاعت و پیروی شود، دیگر فایده‌ی مورد نظر از ارسال پیامبران، حاصل نمی‌شود.

درباره‌ی آیه‌ی: ﴿وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوکَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِیمٗا﴾ [النساء: ۶۴].     «و اگر آنان در آن هنگام که به خود ستم کردند، نزدت می‌آمدند و از الله درخواست آمرزش می‌نمودند و پیامبر نیز برایشان طلب آمرزش می‌کرد، الله را توبه‌پذیر مهربان می‌یافتند.»    

 

(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– تفسیر ابن کثیر، ۱/۵۲۰٫

[۲]– سخن ابن قیم را نیافتم.

[۳]– تفسیر ابن کثیر ۱/۵۲۰٫

[۴]– در کتاب های چاپ شده‌ی ابن قیم این سخنان پیدا نشد.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …