در بنی اسراییل عده‌ای از مردم روز جشن در جایی جمع شده بودند

در بنی اسراییل عده‌ای از مردم روز جشن در جایی جمع شده بودند و به نیایش مشغول بودند ناگهان جوانی از کنار معبد گذر کرد و در دلش با آن‌که آرزوی رفتن به داخل را داشت گفت: شایسته نیست آدم گناه کاری مثل من وارد این جمع مقدّس شود! چون من فلان و فلان خلاف‌ها را انجام داده‌ام و بقدری خود را ملامت کرد که خداوند متعال به یکی از انبیای خودش فرمود: برو به آن جوان خبر بده که او را بخشیدم و او از جملۀ صدّیقین است.

مقاله پیشنهادی

دلداری به مصیبت‌زدگان (۲)

یکی از پادشاهان، حکیمی از حکمای خود را به زندان انداخت؛ حکیم، برای او نامه‌ای …