ان کان عندک یا زمان بقیه | مهما تهین به الکرام فهاتها |
ای روزگار! اگر از آنچه که به وسیله آن، بزرگواران را خوار میگردانی، چیزی نزد تو باقی مانده، آن را بیاور».
شکیبایی و صبر، از داد و فریاد و ناآرامی بهتر است؛ تحمل، از سستی و بیتابی ارزشمندتر میباشد؛ کسی که با اختیار خودش صبر و شکیبایی نمیورزد، بالاخره به صبر و شکیبایی تن خواهد داد. متنبی میگوید:
رمـانی الدهـر بالأرزاء حتـی | فـؤادی فی غشـاء من نبال |
«روزگار چنان مرا بلاباران کرد که تیرهای بلا، دلم را پوشاندهاند».
فصـرت إذا أصـابتنی سهام | تکسرت النصال علی النصال |
«پس چنان شدم که وقتی تیرها به من میخورد، میشکست و تیغههای تیز آن روی هم انباشته میگشت».
فعشت ولا أبـالی بـالـرزایا | لأنـی ما انتفـعت بأن أبـالی |
«بنابراین زندگی را در حالی بسر مینمایم که از بلاها باکی ندارم؛ زیرا پروای از بلاها، برایم سودی نداشته است».
ابومظفر ابیوردی میگوید:
تنـکر لی دهری ولم یدر أننی | أعــزّ وأحداث الزمـان تهون | |
فبات یرینی الدهر کیف اعتداوه | وبتّ أریه الصبر کیف یکون |
«روزگارم، خصمانه با من رفتار کرد و ندانست که من گرامی و باعزت میمانم و این، زمانه است که خوار و زبون میشود. روزگار به من نشان میدهد که تجاوزش، چگونه است و من به او نشان میدهم که صبر و شکیبایی چگونه است؟»