«خیبر» غالباً عبرانی و به معنای قلعه است و به فاصله هشت منزل از مدینه منوره قرار دارد. جهانگرد و مورخ معروف اروپایی، «داونی» در سال ۱۸۷۷ میلادی چندین ماه در آنجا اقامت داشت، وی فاصله خیبر را تا مدینۀ منوره دویست مایل (حدود سیصد و شصت کیلومتر) ذکر کرده است([۱]).
خیبر در کنار جلگهای قرار دارد که بسیار حاصلخیز است. در آنجا یهودیان قلعههای محکمی ساخته بودند که آثار بعضی از آنها تا به حال باقی است. خیبر بزرگترین مرکز قدرت یهود در سرزمین عرب بود. هنگامی که سران یهود بنونضیر، از مدینه تبعید و اخراج شدند، به خیبر رفتند و در آنجا سکونت گزیدند؛ تمام اعراب را علیه مسلمانان برانگیخته و شوراندند که اولین نتیجه آن، وحدت احزاب بود که به صورت جنگ احزاب خودنمایی کرد. «حی بن اخطب» یکی از سران بزرگ یهود بود که در جنگ بنوقریظه به قتل رسید و پس از وی ابورافع، سلام بن ابی الحقیق جانشین وی تعیین گردید. او مرد بسیار ثروتمند و با نفوذی بود. قبیله غطفان (با نفوذترین قبایل عرب) نزدیک خیبر زندگی میکردند و حلیف و همپیمان یهود خیبر بودند([۲]).
در سال ششم هجری، «سلام» نزد قبیله غطفان و قبایل اطراف آن رفت و آنان را برای مقابله با اسلام، تحریک و آماده نمود تا این که سپاهی بزرگ گرد آورد و قصد کرد به مدینه منوره حمله کند. در ماه رمضان سال ششم هجری، «عبدالله بن عتیک» در قلعه خیبر به دست یکی از انصار در حالی که خوابیده بود به قتل رسید. یهود بعد از سلام، «اسیر بن رزام» را رئیس و بزرگ خود قرار دادند، او تمام قبایل عرب را گرد آورد و در جمع آنها سخنرانی نمود و اظهار داشت: سران شما قبل از من رویههای غلطی را در مقابله با محمد اختیار کرده بودند، روش و تدبیر صحیح این است که مستقیماً بر مرکز حکومت محمد حمله شود و من همین روش را در پیش میگیرم([۳]).
او برای این منظور نزد غطفان و سایر قبایل رفت و سپاهی بزرگ گرد آورد. وقتی خبر این شایعه به آن حضرت صلی الله علیه و سلم رسید، بر صحت آن اعتماد نکرد، بلکه عبدالله بن رواحه را به خیبر فرستاد تا در مورد این موضوع درست تحقیق کند. چنانکه او با چند نفر به خیبر رفت و مخفیانه با «اسیر» ملاقات کرد و از تصمیم و برنامههایش آگاه شد.
سپس به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و سلم حضور یافت و او را از جریان آگاه نمود. آن حضرت، عبدالله بن رواحه را با سی نفر به خیبر فرستاد، آنها نزد «اسیر» رفته به او گفتند: پیامبر ما را فرستاده است تا در صورتی که شما به محضرش حاضر شوید، ریاست خیبر را به شما بسپارد. او نیز با سی نفر از خیبر به قصد مدینه حرکت کرد، و بنابر احتیاط، هردو نفر، همرکاب یکدیگر بودند، به طوری که در کنار هر نفر مسلمان، یک نفر یهودی را قرار داد و با این وضع از خیبر حرکت نمود؛ وقتی به محل «قرقره» رسیدند، «اسیر» مشکوک شد و خواست تا شمشیر عبدالله بن انیس را برباید. او گفت: ای دشمن خدا! قصد پیمانشکنی داری؟([۴]).
آنگاه به «اسیر» نزدیک شد و با شمشیر بر وی حمله کرد به طوری که رانش قطع گردید. اسیر از اسب بر زمین افتاد و در همین حال عبدالله را نیز مجروح ساخت. سپس حمله همگانی شروع شد و مسلمانان بر یهودیان حملهور شدند و آنان را به قتل رساندند بگونهای که از یهود جز یک نفر کسی دیگر زنده باقی نماند. این واقعه مربوط به آخر سال ششم و یا ماه محرم سال هفتم هجری است.
بعد از رویداد این واقعه، خیبر بزرگترین و خطرناکترین دشمن اسلام به حساب میآمد. یهود خیبر به مکه رفتند و با همکاری و معاونت قریش، میان تمام قبایل عرب قیام و حرکت همهجانبهای علیه اسلام به راه انداختند که در شکل غزوۀ احزاب ظهور کرد و مرکز اسلام، مدینه منوره را متزلزل نمود.
این حرکت گرچه به شکست یهود خیبر منجر نشد، ولی ایادی و عواملی که باعث آن شده بودند، هنوز وجود داشتند و خطر توطئه مجدد آنها از میان نرفته بود. بیشتر کسانی که در گردآوری و وحدت احزاب، علیه مسلمانان نقش داشتند، از خاندان ابن ابی الحقیق از قبیله بنی نظیر بودند که از مدینه اخراج شده و قلعه معروف خیبر، «قموص» را تصاحب کرده بودند.
«سلام بن ابی الحقیق» که تذکرۀ او بیان شد، رئیس قبیله بنی نضیر بود، پس از این که او کشته شد، برادرزادهاش «کنانه بن ربیع بن أبی الحقیق» ریاست قبیله را به عهده گرفت. یهود خیبر از یک سو از غطفانیها برای مقابله با مسلمانان و نابودی آنها کمک میگرفتند و از سوی دیگر، منافقین مدینه نیز از اوضاع و حرکات مسلمانان آنها را مطلع کرده اخبار نظامی را به آنان میرساندند و برای حمله به مسلمانان آنان را تشویق و تشجیع میکردند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم خواستند با قبیله بنی نضیر پیمانی منعقد کنند. بر همین اساس، عبدالله بن رواحه را به خیبر فرستاده بودند، ولی از یک طرف خود یهود، کینهتوز و بدگمان بودند و از طرف دیگر، منافقین آنان را تحریک میکردند، در همان زمان عبدالله ابن ابی رئیس المنافقین به یهود خیبر پیام فرستاد که محمد قصد دارد بر شما حمله کند، ولی شما بیم و هراسی نداشته باشید؛ آنان هیچگونه نیرو و توانی ندارند، جمعیتشان اندک است و ابزار جنگی هم در اختیار ندارند.
یهود با شنیدن این پیام، «کنانه» و «هوده بن قیس» را نزد غطفان فرستادند و به آنها پیشنهاد کردند که چنانچه شما با ما متحد شوید تا به مدینه حمله کنیم، هر سال نصف محصول مدینه را به شما خواهیم داد. (طبق یک روایت) غطفان این پیشنهاد را پذیرفتند([۵]). یکی از قبایل توانمندی و قوی غطفان، «بنوفزاره» بود، وقتی مطلع شدند که یهود خیبر قصد حمله به آن حضرت صلی الله علیه و سلم را دارند، به خیبر آمدند و اظهار داشتند: ما نیز همراه با شما علیه وی خواهیم جنگید.
وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم از این امر باخبر شدند، به «بنوفزاره» نامه نوشتند که شما از یاری و کمک اهل خیبر خودداری کنید، خیبر فتح خواهد شد و شما در آن سهیم خواهید بود، ولی «بنوفزاره» آن را نپذیرفتند([۶]).
[۱]– مارگولیوث /۳۵۶٫
[۲]– ابن خلدون / ۲ ذکر قبایل عرب.
[۳]– زرقانی علی المواهب ۲ / ۱۹۷٫
[۴]– این روایت از ابن سعد منقول است. در بسیاری از کتابها مرقوم است که خود عبدالله بن انیس به این عمل اقدام کرد و اسیر بن زرام را به قتل رساند، اما صحیح آنست که ابن سعد نقل کرده است و همان امر میتواند عامل این معرکه بوده باشد.
[۵]– تاریخ خمیس ۲ / ۴۳ عموم روایات بیانگر ایناند که غطفان از ترس مسلمانها این پیشنهاد را نپذیرفتند، اما بدیهی است که به صورت غیر جانبدار و بیطرف هم باقی نماندند.
[۶]– این واقعه در معجم البلدان به نقل از مغازی موسی بن عقبه با این الفاظ نقل شده است: «روى موسى بن عقبه عن ابن شهاب قال: کان بنو فزاره ممن قدم على أهل خیبر لیعینوهم فراسلهم رسولالله صلی الله علیه و سلم، أن لا یعینوهم وسألهم أن یخرجوا عنهم». معجم البلدان ۳ / ۱۵۲٫