همچنین میفرماید:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَکَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا لَمۡ یَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُ﴾ [الشوری: ۲۱].
«آیا مگر برای آنان شریکانی است که برای آنان احکام دینی مقرر داشتهاند که خداوند به آن اجازه نداده است؟».
در این صورت باید هرکس خداوند را مطابق آنچه که رسول گرامیاش مشروع و مقرر فرموده است بپرستد و برای او عبادت کند، خواه عبادت واجب باشد و یا مستحب، پس نباید او را به وسیله بدعتها و نوآوریهائی که هیچ اصل و اساسی در دین ندارند پرستش کنیم، بلکه مطابق دستور خدا و رسولش و براساس احکام شرعی خداوند را پرستش کنیم، به این معنی فقط برای او عبادت شود، نماز برای او برگزار گردد، روزه برای او گرفته شود، حج تنها بر گرد خانه او انجام گیرد، باید فقط بر او توّکل کرد و به طور کلّی نباید هیچ جزئی از اجزا و هیچ نوعی از انواع عبادات را جز برای خدای واحد انجام داد[۱].
خداوند این دو اصل بزرگ را در این آیه کریمه جمع فرموده است:
﴿فَمَن کَانَ یَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡیَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا یُشۡرِکۡ بِعِبَادَهِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا﴾ [الکهف: ۱۱۰].
«پس هرکس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد».
باید دانست که عمل صالح و نیکو آن است که موافق شریعت پاک اسلام باشد، و عمل خالص نیز به عملی گفته میشود که فقط برای خدا و به خاطر رضا و خشنودی خدا انجام گیرد، و این دو امر در واقع دو رکن اساسی هستند برای عمل صالح و نیکو، چون بدیهی است که عمل اگر خالص باشد ولی درست نباشد قبول نمیشود، همچنین اگر درست باشد امّا خالص نباشد باز هم قبول نمیشود، پس عمل باید هم درست و هم خالص باشد، و خالص آن است که فقط برای خدا و جلب رضای او باشد، و درست نیز آن است که مطابق سنّت و رهنمودهای پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم انجام گیرد.
بنابراین لازم است به این نکته توجّه داشت: هر فرد مسلمانی که امید و آرزو دارد در دنیا و آخرت سعادتمند و خوشبخت گردد باید خودش را ملزم و پایبند به پیروی از سنّت و راه و روش پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم نماید و اعمال خودش را با ارشادها و راهنمائیهای پیامبر صلی الله علیه و سلم منطبق و آراسته کند و از مخالفت ورزیدن و دوریگرفتن از سنّت و رهنمودهای او صلی الله علیه و سلم جداً بپرهیزد، و جز از راه و روش حضرت صلی الله علیه و سلم از هیچ راه و روش دیگری پیروی نکند، زیرا که پیامبراکرم به حقیقت برای امت خویش الگو و أسوه حسنه میباشد، چنانکه خداوند درباره شأن و مقام او میفرماید:
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَهٌ حَسَنَهٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا ٢١﴾ [الأحزاب: ۲۱]
«براستی در (نحوه گفتار و کردار) رسولخدا صلی الله علیه و سلم سرمشق نیکویی است برای شما و کسانی که به خدا و روز بازپسین (ایمان و) امید دارند و خداوند را بسیار یاد میکنند».
همچنین خداوند میفرماید:
﴿ٱلنَّبِیُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡ﴾ [الأحزاب: ۶].
«پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر (و نزدیکتر) است. یعنی پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم در تمام امور دین و دنیا از خودشان به آنها شایستهتر و ذیحقتر میباشد، پس به طریق أولی از دیگران شایستهتر است، از اینرو آنان باید پیامبر صلی الله علیه و سلم را نسبت به آنچه از اموال ایشان که اراده کند ـ اگرچه خودشان به آن نیازمند باشند ـ ترجیح دهند، همچنین واجب است او را صلی الله علیه و سلم بیشتر از وجود خودشان دوست داشته باشند، و نیز واجب است که حکم او را هم درباره ایشان بر حکم خودشان درباره خود مقدم بدارند».
به طور کلّی اگر پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم آنان را برای چیزی فراخواند امّا نفسشان ایشان را برای چیز دیگری فرا خواند، واجب است دعوت و فراخوانی پیامبر صلی الله علیه و سلم را بر دعوت و فراخوانی نفس خویش مقدّم دارند و خواسته و فراخوانی نفس خویش به تأخیر بیندازند، همچنین بر آنان واجب است که بیشتر از خودشان از پیامبر اطاعت کنند، و اطاعت و فرمانبرداری از او را بر اطاعت و فرمانبرداری از نفس خود ترجیح دهند[۲].
شکی نیست که مطالب این درس از هر فرد مسلمانی میخواهد که درباره شناخت سنّت بسیار کوشا باشد و در راه شناختن ارشادها و رهنمودهای پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم وقت بیشتری صرف کند، و برای حصول این کار از علما و افراد آگاه بپرسد، در کلاسها و نشستهایی که در آنها از حلال و حرام و امور دینی و فقهی صحبت میکنند حاضر شود، کتابها و نوشتههای مفید و آموزنده را در این زمینه به دقّت مطالعه کند تا اینکه خداوند این توفیق و امکان کافی به او عنایت فرماید که هر عبادتی را با روش صحیح و براساس برنامه منظم و سالمی مطابق با سنّت و هدایت پیامبراکرم صلی الله علیه و سلم انجام دهد…
[۱]– مجموعالفتاوا ج ۱ ص ۸۰-۸۱٫
[۲]– فتحالقدیر ج ۴ ص ۲۶۱٫