- بقلم/ دکتر عادل شدی
اسلام مکتب عدل و انصاف و دادگری است. مکتبی است که همواره در کنار مظلوم است تا حقش را از ظالم بگیرد، و خود از ظلم و ستم و استبداد و دیکتاتوری بیزار است.
این آخرین دیانت آسمانی پیروانش را بر عدل و انصاف تربیت میکند. پروردگار یکتا میفرمایند:
[النحل: ۹۰].
{به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد، و از فحشا و منکر و ستم گری نهی می کند. شما را اندرز می دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.]}
و همچنین آفریدگار یگانه میفرمایند:
[المائده: ۸].
{ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت، گواهی دهید! دشمنی با قومی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام میدهید، با خبر است!}
عدالت اسلامی قانون را بر تمام افراد جامعه بطور یکسان اجرا میکند. و همه مردم حتی اگر دختر رسول خدا صلی الله علیه وسلم باشد، در برابر قانون خدا برابرند.
در روایات تاریخی آمده است که خانمی از اشرافیان “بنی مخزوم” سرقت کرد. قریشیان بسیار پریشان شدند، و به فکر افتادند تا سزای او را که از خانوادههای اشرافی است بگونهای تخفیف دهند. و خواستند نزد پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در حق او شفاعت کرده، حد سرقت را از او دفع کنند. کسی جرأت نمیکرد در این باره با رسول الله صلی الله علیه وسلم صحبت کند. با خود گفتند: کسی جز اسامه بن زید که بسیار نزد پیامبر عزیز و محبوب است جرأت چنین کاری ندارد.
چون آن زن را خدمت پیامبر صلی الله علیه وسلم برای دادخواهی آوردند؛ اسامه بن زید درباره او با پیامبر صحبت کرد. پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بسیار برآشفته خشمگین شدند، و چهره مبارکشان از شدت ناراحتی و خشم سرخ گشت. سرش داد زد: آیا در حدی از حدود الهی شفاعت میکنی؟ ( یعنی باعث تعطیلی آن میشوی!).
بعد از ظهر همان روز پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در بین یارانش ایستاده، پس از حمد و ثنای پروردگار فرمودند: آنچه باعث هلاک و بربادی ملتهای پیش از شما شد، این بود که چون اشرافیان سرقت میکردند از آنها درمیگذشتند، و اگر فقیر و ناتوانی دست به سرقت میزد قانون را بر او اجرا میکردند. سوگند به پروردگاری که جانم در اختیار اوست اگر فاطمه دخترم دزدی کند دستش را قطع میکنم([۱]).
این است عدالت پیک آسمان که در برابر قانون همه برابرند، عدالت الهی بین اشرافیان و پابرهنهها، و بین ثروتمندان و مستمندان، و بین پادشاه و رعیت هیچ فرقی قائل نیست، همه در مقابل ترازوی حق و عدالت مساویند.
اگر بخواهیم عدالت پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را به تصویر کشیم، نیاز به نوشتن هزار جلد کتاب خواهیم داشت، در اینجا تنها به چند مثال از عدالت و دادخواهی او اشاره میکنیم:
نعمان بن بشیر میگوید: پدرم به من هدیهای داد. مادرم پرخاش کرده گفت: من تا رسول خدا صلی الله علیه وسلم این کار را تأیید نکند راضی نمیشوم. پدرم نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم رفته گفت: من به فرزندم هدیهای دادهام، ولی مادرش راضی نمیشود مگر اینکه شما رضایت دهید!
آن حضرت صلی الله علیه وسلم پرسیدند: آیا به سایر فرزندانت هدیههای مشابهی دادهای؟!
گفت: خیر. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند: از خداوند بترسید، و بین فرزندانتان عدالت را رعایت کنید.
پدرم بازگشته هدیهاش را پس گرفت ([۲]).
و در روایتی آمده که پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم از او پرسیدند: آیا پسران دیگری نیز داری؟ گفت: آری. فرمودند: آیا به همه هدیههایی مثل این دادهای؟ گفت: خیر. فرمودند: پس من بر چیزی که در آن ظلمی باشد گواهی نمیدهم([۳]).
روزی پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم اموالی را بین مردم تقسیم میکردند، ذوالخویصره تمیمی آمد و گفت: ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم عدالت را رعایت کن!
پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: وای بر تو! اگر من عدل و انصاف را رعایت نکنم، پس چه کسی عدالت را رعایت خواهد کرد؟ اگر من به عدالت رفتار نکنم هلاک و برباد شدهام([۴]).
پروردگار عالم پیامبر و فرستاده خود را بر بهترین صفات نمونه تربیت داده، او را سرور دو جهان قرار داده، و امین وحی خود نموده، آیا هرگز گمان میرود چنین شخصی تار مویی از عدالت و داد منحرف شود؟!
چگونه امکان دارد ایشان عدل نورزند در حالیکه خودشان میفرمایند: دادگران و عدالت پیشهگان در روز قیامت بر منبرهایی از نور قرار دارند. آنهایی که در دستورات و در خانوادههایشان و در هر آنچه مسئولیتی را به عهده دارند عدالت را رعایت میکنند([۵]).
پیامبر در خانه نیز نمادی از عدل و انصاف بودند. عدل و انصاف را بصورتی مثالی و نمونه در بین همسرانشان بجا میآوردند. هر آنچه داشت از مسکن و مال و ثروت را به صورت متساوی بین آنها تقسیم میکردند، وقتشان را نیز با رعایت انصاف و عدالت بین آنها تقسیم کرده بودند، هر شب را نزد یکی از آنها میگذراندند. برای هر یک از همسرانش اتاقی ساخته بودند. و اگر به سفر میرفتند بین آنها قرعه کشی میکردند، و قرعه بنام هر کس آمد در سفر شرف همراهی آنحضرت نصیبش میشد. در روزهای آخر عمر مبارکشان؛ هنگامی که بیماری بر ایشان شدت گرفته بود نیز بطور تساوی بین اتاقهای همسرانشان منتقل میشدند. و وقتی همسرانشان احساس کردند، نقل و انتقال بر آن حضرت با شدت بیماریش مشکل است، و میدانستند که آن حضرت میل دارند در خانه عائشه بستری شوند، همه مادران مؤمنان به آن حضرت اجازه دادند تا در خانه عائشه تیمارداری شوند.
و ایشان لحظات آخر زندگی مبارکشان را در خانه عائشه دختر یار غارشان؛ ابوبکر صدیق گذراندند. و در حالیکه سرشان در آغوش مادر مؤمنان، بانوی دانشمند اسلام؛ عائشه بود جان به جان آفرین تسلیم گفته به پیک حق لبیک گفتند..
و با وجود اینکه نهایت عدالت و انصاف را مراعات میکردند، و تاریخ زندگی ایشان صفحهایست گویا از عدل و داد و انصاف آن حضرت، باز هم دستان پوزش بدرگاه حق دراز کرده، در کمال تواضع و فروتنی و خاکساری به درگاه خداوند میفرمودند: بارالها! این نهایت مراعات تقسیم و انصاف است در آنچه در توان من است، و مرا سرزنش و بازخواست مکن در آنچه در دستان توست و مرا توان رسیدن به آن نیست([۶]).
و رسول خدا صلی الله علیه وسلم به شدت کسانی را که بیش از یک همسر دارند، و به یکی بیش از دیگران اهتمام میورزند برحذر داشته فرمودهاند: کسی که دو همسر دارد، و به یکی بیش از دیگری تمایل نشان میدهد، روز قیامت در حالیکه یک طرف بدنش کج ـ و فلج ـ است حاضر میشود([۷]).
([۱]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.
([۲]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.
([۳]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.
([۴]). به روایت امام بخاری و امام مسلم.
([۶]). به روایت امام ابو داود سجستانی، وامام ترمذی. نگا: اخلاق النبی (صلی الله علیه وسلم) فی القرآن والسنه ۳/ ۱۲۷۱٫