درختی که به مؤمنان درس محبت آموخت…

  • د/ امراء

 

آیا واقعا ما پیامبرمان را دوست داریم؟ آیا دوری از او و دستورات و فرامینش برایمان دردناک است؟ آیا ما از یک تنه‌ی درخت هم کمتریم؟!..

پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) در مسجدشان قبل از اینکه منبری داشته باشند هنگام ادای خطبه در کنار تنه‌ی درخت خرمائی تکیه می‌دادند تا صحابه ایشانرا بهتر ببینند… وقتی برایشان منبری ساخته شد، ایشان روی منبر رفتند و از تنه درخت دور شدند. همه‌ی یاران رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) متوجه شدند که صدای گریه‌ای از تنه درخت برخواست.

پیامبر با شنیدن صدای گریه‌ی درخت ناراحت شده از منبر پائین آمدند و پیش تنه‌ی درخت رفته، با دستان مبارک دست رویش کشیده، به او فرمودند: آیا راضی می‌شوی تو را زیر منبر دفن کنیم و روز قیامت در بهشت با من باشی؟ تنه‌ی درخت با شنیدن این سخن پیامبر راضی شد و از گریه ایستاد…

آیا من و تو ای برادر مسلمان هنگامی که دستوری از پیامبر را از خود دور می‌کنیم، یا بعبارت دیگر پیامبر را از خود می‌رانیم. از آن تنه‌ی بی جان بمراتب بی‌شعورتر نیستیم؟!..

بیا با چنگ زدن به احکام و فرامین و دستورات قرآن و پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) همیشه با پیامبر و قرآن باشیم…

 

مقاله پیشنهادی

فواید مطالعه

۱- دور شدن وسوسه‌ها و غم واندوه. ۲- پرهیز از فرو رفتن در کارهای بیخود …