یکی از نشانههای بزرگ روز واپسین ظهور دجال است، دجال شخصی است که خداوند بندگان را توسط او آزمایش و امتحان میفرماید، مدّعی الوهیت است و یهود پیرو او میشوند، حتی یهود برای تسلط بر جهان منتظر او هستند، خداوند او را بر چیزهایی قادر میسازد، مانند دادن ثروت به کسانی که به باطلش ایمان آورند؛ همچنین خداوند به او قدرت بخشیده که گنجهای دنیا را به دنبال خودش بکشد و به آسمان دستور دهد که باران بباراند و به زمین فرمان دهد که گیاه برویاند و مردگانی را که با دست خود به قتل رسانده است زنده کند، همهی این کارها به اراده و اذن پروردگار انجام میشود، بعد از آن خداوند قدرت انجام همهی اینها را از او میگیرد و قادر به انجام هیچ کدام از آنها نیست، اینگونه سرّش برملا میشود تا عیسی مسیح میآید و او را به قتل میرساند.
خداوند در صورت دجال دو نشانه را آفریده است که دال بر کفر و کذب او هستند: یکی اینکه یک چشمش کور است، و دیگری اینکه بر پیشانیش نوشته شده است: کافر، هر مؤمن باسواد و بیسوادی میتواند آنرا بخواند.
انس بن مالک از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند:
«مَا مِنْ نَبِیٍّ إِلَّا وَقَدْ أَنْذَرَ أُمَّتَهُ الْأَعْوَرَ الْکَذَّابَ أَلَا إِنَّهُ أَعْوَرُ وَإِنَّ رَبَّکُمْ لَیْسَ بِأَعْوَرَ وَمَکْتُوبٌ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ک ف ر». [رواه مسلم].
«پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید: هر پیامبری امتش را از دجال هشدار داده است، آگاه باشید او کور است، اما خداوند شما کور نیست، و میان چشمانش نوشته شده است ک ف ر».
نواس بن سمعان از پیامبر روایت میکند:
«إِنَّهُ شَابٌّ قَطَطٌ عَیْنُهُ طَافِئَهٌ کَأَنِّی أُشَبِّهُهُ بِعَبْدِ الْعُزَّى بْنِ قَطَنٍ فَمَنْ أَدْرَکَهُ مِنْکُمْ فَلْیَقْرَأْ عَلَیْهِ فَوَاتِحَ سُورَهِ الْکَهْفِ إِنَّهُ خَارِجٌ خَلَّهً بَیْنَ الشَّأْمِ وَالْعِرَاقِ فَعَاثَ یَمِینًا وَعَاثَ شِمَالًا یَا عِبَادَ اللَّهِ فَاثْبُتُوا قُلْنَا یَا رسولالله وَمَا لَبْثُهُ فِی الْأَرْضِ قَالَ أَرْبَعُونَ یَوْمًا یَوْمٌ کَسَنَهٍ وَیَوْمٌ کَشَهْرٍ وَیَوْمٌ کَجُمُعَهٍ وَسَائِرُ أَیَّامِهِ کَأَیَّامِکُمْ قُلْنَا یَا رسولالله فَذَلِکَ الْیَوْمُ الَّذِی کَسَنَهٍ أَتَکْفِینَا فِیهِ صَلَاهُ یَوْمٍ قَالَ لَا اقْدُرُوا لَهُ قَدْرَهُ قُلْنَا یَا رسولالله وَمَا إِسْرَاعُهُ فِی الْأَرْضِ قَالَ کَالْغَیْثِ اسْتَدْبَرَتْهُ الرِّیحُ فَیَأْتِی عَلَى الْقَوْمِ فَیَدْعُوهُمْ فَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَجِیبُونَ لَهُ فَیَأْمُرُ السَّمَاءَ فَتُمْطِرُ وَالْأَرْضَ فَتُنْبِتُ فَتَرُوحُ عَلَیْهِمْ سَارِحَتُهُمْ أَطْوَلَ مَا کَانَتْ ذُرًا وَأَسْبَغَهُ ضُرُوعًا وَأَمَدَّهُ خَوَاصِرَ ثُمَّ یَأْتِی الْقَوْمَ فَیَدْعُوهُمْ فَیَرُدُّونَ عَلَیْهِ قَوْلَهُ فَیَنْصَرِفُ عَنْهُمْ فَیُصْبِحُونَ مُمْحِلِینَ لَیْسَ بِأَیْدِیهِمْ شَیْءٌ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَیَمُرُّ بِالْخَرِبَهِ فَیَقُولُ لَهَا أَخْرِجِی کُنُوزَکِ فَتَتْبَعُهُ کُنُوزُهَا کَیَعَاسِیبِ النَّحْلِ ثُمَّ یَدْعُو رَجُلًا مُمْتَلِئًا شَبَابًا فَیَضْرِبُهُ بِالسَّیْفِ فَیَقْطَعُهُ جَزْلَتَیْنِ رَمْیَهَ الْغَرَضِ ثُمَّ یَدْعُوهُ فَیُقْبِلُ وَیَتَهَلَّلُ وَجْهُهُ یَضْحَکُ فَبَیْنَمَا هُوَ کَذَلِکَ إِذْ بَعَثَ اللَّهُ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ فَیَنْزِلُ عِنْدَ الْمَنَارَهِ الْبَیْضَاءِ شَرْقِیَّ دِمَشْقَ بَیْنَ مَهْرُودَتَیْنِ وَاضِعًا کَفَّیْهِ عَلَى أَجْنِحَهِ مَلَکَیْنِ إِذَا طَأْطَأَ رَأْسَهُ قَطَرَ وَإِذَا رَفَعَهُ تَحَدَّرَ مِنْهُ جُمَانٌ کَاللُّؤْلُؤِ فَلَا یَحِلُّ لِکَافِرٍ یَجِدُ رِیحَ نَفَسِهِ إِلَّا مَاتَ وَنَفَسُهُ یَنْتَهِی حَیْثُ یَنْتَهِی طَرْفُهُ فَیَطْلُبُهُ حَتَّى یُدْرِکَهُ بِبَابِ لُدٍّ فَیَقْتُلُهُ» [مسلم].
«او جوانی است که مویش بسیار مجعد است و یک چشمش کور و برآمده است، من او را به عبدالعزی بن قطن تشبیه میکنم، هر کس از شما با او ملاقات نمود، اوایل سورهی کهف را بخواند، او از جایی میان عراق و سوریه ظهور خواهد کرد و راست و چپ را از فساد پر میکند، ای بندگان خدا محکم و ثابتقدم باشید،
گفتیم: ای رسول خدا چه قدر در زمین میماند؟
فرمود: چهل روز، یکی از روزهایش چون سالی است و روزی دیگر چون ماهی، و روزی دیگر چون هفتهای، و سایر روزهای ماندن او، مثل روزهای عادی شما است.
گفتیم: ای رسول خدا آیا در آن روز که مثل یک سال است نماز یک روز برای ما کفایت میکند؟
فرمود: خیر، آنرا اندازه بگیرید و به اندازهی آن عبادت کنید.
گفتیم: ای رسول خدا، سرعتش در زمین چه قدر است؟
فرمود: مانند باران است که باد آنرا دنبال کند، نزد طایفهای میرود و ایشان را به خود میخواند، به او ایمان میآورند و دعوتش را اجابت میکنند و به آسمان امر میکند، و باران میبارد و به زمین فرمان میدهد، زمین میرویاند و حیوانهای آن قوم که میچرند، در حالی پیش آنها برمیگردند که پشتها و لگنهایش از قبل بزرگتر و قویتر و پستانهایشان پرشیرتر است. بعد نزد قوم دیگری میآید و ایشان را به خود دعوت میکند، آن جماعت دعوت او را رد میکنند و او از ایشان منصرف میشود و برمیگردد و آن طایفه دچار خشکسالی میشوند و تمام دارایی آنها از دستشان میرود؛ و دجال بر ویرانهای میگذرد، به آن خطاب میکند: گنجینههایت را بیرون بده! و گنجینههای مدفون در آن زمین، مانند زنبورهای نر که ملکه را دنبال میکنند، به دنبال او میروند، سپس جوان تنومندی را دعوت میکند و او را با شمشیر میزند و به سرعت پرتاب کردن تیر به هدف او را دو نیم میکند و سپس او را میخواند و او در حالی که صورتش درخشان است و میخندد (زنده میشود) و میآید؛ در این اثنا که او چنین میکند، خداوند عیسی را میفرستد و او بر روی منارهی بیضاء در شرق دمشق در میان دو لباس رنگ شده و در حالی که کفهای (پای) او روی بالهای دو فرشته است، فرود میآید؛ موقعی که سرش را فرود میآورد، از آن آب میچکد و وقتی سر بلند میکند، قطرات نقرهای مرواریدگون آب از سرش فرو میغلتد، بوی نفس او به مشام هیچ کافری نمیرسد و اگر برسد، آن کافر میمیرد و برد نفس او به اندازهی دید او میرود و حضرت عیسی دجال را جستجو میکند تا در «دروازهی لد» (جایی در فلسطین) او را مییابد و میکشد……».
انس بن مالک از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت میکند که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود:
«یَتْبَعُ الدَّجَّالَ مِنْ یَهُودِ أَصْبَهَانَ سَبْعُونَ أَلْفًا عَلَیْهِمُ الطَّیَالِسَهُ». [رواه مسلم].
«از یهودیان اصفهان هفتاد هزار نفر پیرو دجال میشوند که همه طیلسان (نوعی ردای سبز رنگ است که احبار و علمای یهود آن را میپوشند) بر تن دارند».
«لَیْسَ مِنْ بَلَدٍ إِلاَّ سَیَطَؤُهُ الدَّجَّالُ إِلاَّ مَکَّهَ وَالْمَدِینَهَ وَلَیْسَ نَقْبٌ مِنْ أَنْقَابِهَا إِلاَّ عَلَیْهِ الْمَلاَئِکَهُ صَافِّینَ تَحْرُسُهَا». [رواه مسلم].
«دجال به تمام شهرها میرود و آنها را میپیماید و افساد میکند، جز شهرهای مکه و مدینه که هیچ سوراخ و نقطهای از آن دو شهر نیست مگر آن که ملائکه در آن صف کشیدهاند و از آن حراست میکنند».