داعی باید هرکس را به اندازه اطاعت از دستورات خدا و یامعصیت از او دوست داشته و یا مبغوض بدارد. ما نیز باید چنین باشیم نباید کسی را بخاطر عمل خوبی که انجام میدهد، بطور مطلق دوست داشته باشیم و یا دیگری را که مرتکب معصیتی میشود، بطور مطلق دشمن بدانیم. بلکه باید هرکس را به اندازه طاعت و عبادتی که انجام میدهد، دوست داشته باشیم و از سوی دیگر به اندازه گناه و معصیتی که مرتکب میشود، ناپسند بدانیم. و چه بسا اتفاق میافتد که ما یکی را از جهتی دوست داریم و از جهت دیگر به او بغض میورزیم. مثلاً بخاطر اینکه همیشه همراه ما نماز جماعت، میخواند، دوستش داریم و چون از دیگران غیبت میکند، به او بغض میورزیم؛ یکی را دوست داریم چون ریش گذاشته و در عین حال، نسبت به او بغض میورزیم؛ چون لباسش را از حد شرعی، پایینتر کرده است.
پس میبینیم که در شخص واحد، حب و بغض با هم و در کنار هم وجود دارد.