حضرت حارث محاسبی میفرماید: شخص کیّال (وزن کننده، فروشنده) از کارهای خود توبه کرد و درگذشت. دوستش وی را در خواب دید و پرسید: خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟ او گفت: ۱۵ گونی از محصولات مختلفی که من وزن کرده بودم بر ذمّهی من گذاشت، دوست او گفت علّت چه بود؟ گفت من در تمیز نمودن گرد و غبار ترازو کوتاهی میکردم و هر پیمانه که با آن برای مردم محصولی را وزن میکردم به وسیلهی همان خاک کمی ظرف طرف من سنگین میآمد، پس به وی عذاب قبر داده شد.
شخصی بود که هنگام احتضار مردم پیشش رفتند و او مرتّب میگفت: دو کوه آتش، دو کوه آتش. بعد از مرگش علّت را از زنش پرسیدند، گفت: او فروشندهای بود که زیر ترازوی خود را بدون اینکه مردم بدانند، سنگین میکرد.
روزی مردم پیش حضرت ابن عبّاس آمدند و گفتند: مردی مرده است و ما هر جا که قبر میکَنیم، مار سیاهی از آن بیرون میآید. آیا میدانی علّت چیست؟ فرمود: هرچه باشد، اعمال اوست که مجسّم میشوند و اگر تمام زمین را هم بکَنید مار درمیآید. بعد از دفن مرده، مردم پیش زنش رفتند و در مورد شوهرش پرسیدند زنش گفت: او فروشندهی جو و گندم بود و زمانیکه برای مردم گندم میکشید مقداری خاک و کاه به آن اضافه میکرد تا کمی سنگینتر شود.