داستان ابوطلحه و همسر مهربانش

یکی از پسران ابوطلحه بیمار شده و فوت کرد، درحالیکه ابوطلحه بیرون منزل بود و از مرگ فرزندش خبر نداشت. وقتی همسرش فهمید که پسرش فوت کرده است، چیزی را آماده کرده و او را در جایی در کنج خانه پنهان نمود.

زمانیکه ابوطلحه بازگشت پرسید: پسرمان حالش چطور است؟ همسرش پاسخ داد: از همیشه آرام تر است و امیدوارم که اکنون در راحتی باشد

با این حرف ابوطلحه گمان کرد که پسرش بهبود یافته است. بعد همسرش برای او شام آورد و پس از شام نیز با وی همبستر شده و نزدیکی نمودند. صبح روز بعد که ابوطلحه غسل نمود و می خواست بیرون برود، همسرش او را از مرگ پسرشان باخبر ساخت.

ابوطلحه نماز صبح را با پیامبر صلى الله علیه و سلم گزارد و مسأله را برای وی تعریف کرد. پیامبر صلى الله علیه و سلم فرمود:

(لعله أن یبارک الله لکما فی لیلتکما)

«باشد که در امشب تان برای شما برکتی حاصل شده باشد.»

خداوند به آنان پسری عطا نمود که خود صاحب نه فرزند گردید و همه ی آن ها قرآن می خواندند و آن را حفظ داشتند.

[بخاری]

مقاله پیشنهادی

محبت صحابه رضی الله عنهم

از علامت‌های ایمان عبارت‌اند از: محبت داشتن به تمام صحابه با قلب، و تعریف و …