خود فریفتگی

این همان چیزی است که سرچشمۀ خودشیفتگی و تکبّر بر دیگران می‌شود و آدمی را بر رأی و اندیشۀ خود مصر گردانده و سخن و دلایل و براهین دیگران را خوار و ناچیز می‌شمارد، لذا با دیدۀ تحقیر و بی اعتنایی به دیگران نگریسته و انتظار هیچ رأی و اندیشۀ صوابی از آنان ندارد؛ اما در همان حال نگاهش به خود و نظراتش، نگاهی است که حاکی از عُجب و افتخار بوده و احتمال هیچ خطایی در آن وجود ندارد، گویی او عین صواب و درستی است و در حقیقت صواب همان است و بس!

اگر اندکی پا پس می‌کشید و خودش را متهم می‌نمود، می‌دانست که نفس همواره آدمی را به بدی‌ها فرا می‌خواند، آنگاه بسیاری از اختلافات و جدایی‌ها را از میان می‌بُرد. می‌بایست پیامبر ص را اسوه‌ی خود گرداند، پیامبری که خداوند در مورد او می‌فرماید:

﴿فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ﴾ [آل عمران: ۱۵۹].

« پس به ( سبب) رحمت الهی است که تو با آنان نرم خو ( و مهربان) شدی، و اگر تند خو و سخت دل بودی، قطعاً از اطراف تو پراکنده می شدند».

کسی که به نحوۀ تأدیب و تربیت مؤمنان و سیر آن در قرآن کریم بنگرد، به این نکته پی خواهد برد که تا چه اندازه باید بیماری‌هایی چون: غرور و عجب و کبر و… از میان قلب ریشه کن گردد تا میزان فرمانبرداری آن، سلیس و روان گشته و کارش به سامان آید. خداوند می‌فرماید:

﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا۶٣﴾ [الفرقان: ۶۳].

« و بندگان (خاص) رحمان، کسانی هستند که با فروتنی (و آرامش) بر زمین راه می‌روند، و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب قرار دهند (و سخنان نا بخردانه و ناسزا گویند) به آنها سلام گویند (و از آنها روی می‌گردانند)».

اگر صفت تواضع و فروتنی و نرم خویی یکی از ابتدایی‌ترین صفات مؤمنین است، بی گمان ضرورت آن در حق کسانی که به کار تعلیم و تربیت، و دعوت و افتاء می‌پردازند به مراتب بیشتر و الزامی‌تر است. بنگر که پیامبرص با عموم مردم چگونه برخورد کرده است، او کامل‌ترین مردمان از لحاظ خوش خلقی، و شریف‌ترین آنان در مصاحبت و همنشینی، و عظیم‌ترینشان به جهت فداکاری و تواضع بود، هر کس که او را شناخته، شیفته و مجذوبش گشته است. یک نفر عرب بادیه نشین تند خو که کسی او را نمی‌شناخت، به شدّت عبایش را کشید، به گونه‌ای که آثار آن برگردنش ماند، اما پیامبر ص فقط با لبخند به او نگریست.[۱]

در کارزار بدر، یارانش با منزلگاهی که او برگزیده بود، مخالفت کردند[۲] و در جنگ اُحد، برای مقابله با دشمن به بیرون شهر رفت و از رأی خود به خاطر رأی یارانش دست کشید.[۳] یارانش نیز راه و روش او را به اجرا گذاشتند تا مستحق آن شدند که خداوند در وصفشان بفرماید که نسبت به مؤمنین نرم و متواضعند و با کافران سخت و نیرومند:

﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ۵۴﴾ [المائده: ۵۴].

« ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به خدا زیانی نمی رساند) خداوند بزودی گروهی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنها (نیز) او را دوست دارند، (آنان) در برابر مؤمنان فروتن و در برابر کافران سر سخت و گردان فراز هستند، در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند، این فضل خداست که به هر کس بخواهد می دهد، و خداوند گشایشگر داناست».[۴]

و چرا این گونه نباشد در حالی که آنان بعد از پیامبر ص رسالتش را حمل کرده، و دعوتش را به جهانیان رساندند، خداوند از آنان خشنود باد و (در بهشت برین خود) خشنودشان گرداند.

بنگر که خداوند کسانی که شایستگی هدایت را دارند در کتابش چگونه توصیف می‌کند:

﴿ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ٢ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ٣ وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ۴ أُولَئِکَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ۵﴾ [البقره: ۲-۵].

« این کتابی است که هیچ شکی در آن نیست و مایه هدایت پرهیزگاران است. آن کسانی که به غیب ایمان می آورند و نماز را بر پا می‌دارند و از آنچه روزی شان داده ایم انفاق می‌کنند. و آنان که به آنچه بر تو نازل شده و آنچه (بر پیامبران) پیش از تو نازل شده، ایمان می آورند، و به روز رستاخیز یقین دارند. آنان بر هدایت از جانب پروردگارشانند و آنان رستگارانند».

هنگامی که دیدی علت اختلاف، تبعیت از هوی و هوس و شیفته شدن در برابر رأی خود است، از آنان دوری بگیر، سخنی را از آنان مشنو و مپذیر، و تلاش نکن سخنانت را به آنان بقبولانی، بلکه خود را ملزم به انجام کارهای نیک و مثمر ثمر بدان. سپری کردن اوقاتت در چنین کاری اولویت بیشتری دارد. فقط خدا یاری رسان بندگان است.

[۱]– رواه البخاری (فتح ۱۰/۵۰۳) و مسلم (نووی ۷/۱۴۶).

[۲]– البدایه والنهایه، لابن کثیر (۳/ ۲۶۶،۲۶۷).

[۳]– منبع پیشین (۴/ ۱۳، ۱۴).

[۴]– لازم به ذکر است که مؤلف محترم این آیه را در پاورقی آورده بود که بنا به صلاح دید به متن منتقل شد.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …