شعر «أنا فی مکه» از عمر ابوریشه را شنیدم؛ این شعر، با این بیت آغاز میشود:
لم تزالی علی ممر اللیالی | موئل الحق یا عروس الرمال |
«ای ای عروس ریگها! تو همواره در گذرِ ایام، جایگاه حق بودهای».
شعر خوب گفتن و شیرینی نغمه را از او یاد گرفتم؛ قصیده و روش ارائهدادن آن را حفظ کردم و قصیدهای از خودم سرودم و در مدرسه بلند شدم تا آن را بخوانم و تلاش کردم تا لباس شخصیت ابوریشه را به تن کنم و شعرم را به سبک و همانند او ارائه دهم؛ اما من، ابوریشه نیستم. بنابراین شعری که من خواندم، خستهکننده و سرد بود؛ بعد از آن تقلید را رها کردم و قصیدهها را به سبک خودم سرودم.
چنین صحنهای را در شهر حده دیدم که امام مسجدی در نماز عشا تلاش میکرد تا از صدای یک قاری معروف تقلید کند، اما خیلی فاصله داشت؛ این امام، میلرزید و صدایش میگرفت و نفسش قطع میشد و من پشت سر او، از حالت و رنجی که میبرد و از اینکه به زور میخواست از قاری دیگری تقلید کند، خسته شدم و به یقین دانستم که خداوند، برای هر انسانی، تواناییها و استعدادها و صفاتی آفریده است که به صفات و استعدادهای دیگران شباهتی ندارند؛ ﴿لِکُلّٖ جَعَلۡنَا مِنکُمۡ شِرۡعَهٗ وَمِنۡهَاجٗاۚ﴾ [المائده: ۴۸] «برای هر یک از شما آیین و روشی قرار دادهایم».
هرگاه خواستی ابتکار نشان بدهی و تأثیر بگذاری، باید همان طریقه و روش خودت را بکارگیری. ﴿قُلۡ کُلّٞ یَعۡمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِۦ﴾ [الإسراء: ۸۴] «بگو: هر کس، برابر روش خود کار میکند».
صدای دیگران را تقلید مکن و مانند دیگران حرف نزن و همچون دیگران راه مرو و مانند آنها منشین تا خودت را از بند تقلید و تاوان تصنع و تکلف آزاد کنی. جذابیت و خوبی شما، در مستقل بودن شما در زمینه خلاقیت و اثرگذاری است تا بدین سان نتیجه منحصر به خود داشته باشید و سبک شما، مستقل باشد.