هدف از خواستگاری ازدواج بوده و در آن توافقی اولیه درباره ی ازدواج، و وعده هایی که همه باید آن را محترم بدارند، حاصل می شود. خواستگاری مهمترین قدم در ازدواج شمرده می شود. هر نوع عقد و پیمانی دارای اهمیت و شان درخور بوده و باید برایش مقدماتی را در نظر گرفته و تمام لوازم و تمهیدات مورد نیاز را تا به پایان رسانید آن به بهترین وجه فراهم ساخت. از آن جا که ازدواج یکی از امور و پیمان های بسیار مهم می باشد، شارع حکیم – سبحانه و تعالی- برخی مقدمات را برای آن درنظر گرفته و بعضی احکام شرعی را برای قانونمند ساختن آن برای پیشگامان آن اعم از مرد و زن، بدان اختصاص داده است.
خواستگاری همان مرحله ی نخست و طبیعی ازدواج می باشد.
مخفی داشتن خواستگاری سنت است، چون ممکن است خواستگار از خواسته اش منصرف گشته و دختر را نپسندد، در این حالت هیچ مشکل و بی احترامی متوجه دختر مورد نظر نمی شود. پیامبر صلى الله علیه و سلم می فرماید: (أظهروا النکاح، وأخفوا الخطبه). _ یعنی: «نکاح را آشکار کرده و خواستگاری را پنهان دارید.» [دیلمی، و صححه السیوطی]
در خواستگاری اصل بر آن است که از جانب مرد باشد. به همین ترتیب نیز در قرآن و سنت نورانی آمده است. در فرمایش باری تعالی خطاب به مردان می خوانیم که: {ولا جناح علیکم فیما عرضتم به من خطبه النساء أو أکننتم فی أنفسکم} [بقره: ۲۳۵] یعنی: «و در باره آنچه شما به طور سربسته از آنان [در عده وفات] خواستگارى کرده یا [آن را] در دل پوشیده داشتهاید بر شما گناهى نیست.» و رسول خدا صلى الله علیه و سلم فرموده است: (إذا خطب أحدکم المرأه، فإن استطاع أن ینظر منها إلى ما یدعوه إلى نکاحها، فلیفعل) یعنی: «هرگاه کسی از شما به خواستگاری زنی رفت، چنانچه توانست به آنچه او را به ازدواج با او فرامی خواند بنگرد، اینکار را انجام دهد.» [احمد، و ابوداود، و حاکم، و بیهقی] رعایت این اصل به حفظ حیای زن و بالا بردن قدر و منزلت وی و نیز پاسداشتن کرامتش می انجامد. کما آنکه می تواند از فریب خوردن زن توسط مردی که شایسته ی او نیست جلوگیری نماید.
زن نیز می تواند مردی را، که مورد پسندش می باشد، به شیوه هایی به خواستگاری خویش بخواند، مثلاً پدر یا سرپرستش در این زمینه صحبت کند یا قاصد قابل اعتمادی را به سویش بفرستد. همانطور که می دانیم حضرت خدیجه بنت خویلد از رسول الله صلى الله علیه و سلم خواستگاری کرد. سرپرست زن می تواند دختر را به مردی که شایسته و مناسب می داند عرضه دارد، و باید تلاش نماید تا او را به فردی وفادار و درستکار بسپارد.
روایت شده که وقتی شوهر حضرت حفصه دختر حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنهما فوت کرد، حضرت عمر او را به حضرت عثمان بن عفان پیشنهاد کرده، و به او گفت: اگر خواستی حفصه را تزویج نما. حضرت عثمان رضی الله عنه پاسخ داد: در این مورد فکر می کنم. چند روز گذشت و یک روز که با حضرت عمر روبرو شد گفت: چنان می بینم که فعلاً ازدواج نکنم. حضرت عمر حضرت ابوبکر رضی الله عنه را ملاقات کرده و گفت: چنان که خواهی حفصه را تزویج نما. حضرت ابوبکر رضی الله عنه سکوت کرده و چیزی نگفت. آنگاه رسول الله صلى الله علیه و سلم او را خواستگاری نموده و او را به نکاح خویش درآورد. وقتی حضرت ابوبکر رضی الله عنه حضرت عمر رضی الله عنه را ملاقات نمود، به او گفت که او از قصد پیامبر صلی الله علیه و سلم برای خواستگاری حفصه خبر داشت. [بخاری]