ابوبکر صدیق در حالی که در سرزمین شام بود خوابی دید. و او را به بحرا راهب باز گو کرد.
راهب به او گفت : تو از کجایی؟
ابوبکر گفت: از مکه.
گفت: از کدام قوم مکه .
ابوبکر گفت: از قریش هستم
راهب گفت: چه کاره هستی؟
گفت: تاجر هستم .
راهب گفت: اگر خدا خابت را راست گرداند.
همانا خداوند پیامبری از قوم تو بر انگیخته می شود و تو زیر او در زندگیش و جانشین وی بعد از مرگش مرگش او می شوی.
کتاب خلفاء راشدون از محمود شاکر صحفه ۳۱