انتخاب حضرت ابوبکر یک اتفاق تصادفی یا نتیجه دسیسه و برنامه از پیش طرح
شده نبود. که به موفقیت انجامید. برنامه تنظیمی الهی و تقدیر و خواست خداوند مقتدرو مظهری از مظاهر لطف و عنایت خاص الهی به این دین بود و میخواست آن را بر سایر ادیان غالب گرداند و وحدت کلمه را حفظ کند.
حضرت علی در این باره میفرماید: «ألا إن القدر السابق قد وقع والقضاء الـمـاضی قد
تورده»«آگاه باشید آنچه که پیش آمد مقدر بود (انتقال خلافت به آن حضرت وخلافت خلفاء) و واقع شد و آنچه حکم و اراده خدا به آن است تعلق گرفته، پی در پی پیش خواهد آمد». نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه: ۳۷٫
و نیز در فرازی دیگر خشنودی خود را از این برنامه الهی اعلان داشتهمیفرماید: «رضینا عن االله قضاء وسلمنا االله أمره»«ما از قضا و قدر او راضی هستیم و تسلیم امر او هستیم».نهج البلاغه فیض الاسلام صفحه ۱۲۲٫
شاید کسی بگوید که حضرت ابوبکر رضی الله عنه سیدنا عمر رضی الله عنه را به خلافت انتصاب کرد.
جواب میدهیم که حضرت ابوبکر رضی الله عنه در روزهای آخر عمر خود با همه پرسی و مراجعه به آرای عمومی حضرت عمر را برای جانشینی خود پیشنهاد کرد. اگر چه به لیاقت و شایستگی عمر س اطمینان داشت و او را به خوبی میشناخت با این وجود او را به مقام خلافت انتصاب نکرد. بلکه به خاطر احترام به افکار عمومی به آرای مردم مراجعه نمود.
پس از اینکه از بزرگان مهاجر و انصار نظر خواهی کرد به جانشینی سیدنا عمر رضی الله عنه وصیت کرد. و متن وصیت نامه را در ملاء عام برای مردم خواند. به مسجد رفت و خطاب به مردم چنین گفت: من کسی را از میان بستگان و خویشاوندان خود برای بدست گرفتن زمام رهبری شما انتخاب نکردهام. بلکه منتخب من عمر رضی الله عنه است. مردم یک صدا جواب دادند «سمعنا وأطعنا»(شنیدیم و اطاعت کردیم).(:point_left: – رجوع شود به کتابهای شرح زندگانی خلیفه دوم اثر شبلی و سیمای فاروق اعظم اثر ملا عبداالله احمدیان و فاروق اعظم اثر هیکل و تاریخ کامل ابن الاثیر و تاریخ ابن جوزی و دیگر کتب تاریخ).
و در کتاب اخبار عمر ص ۶۱ آمده است که حضرت علی مرتضی رضی الله عنه فرمودند: ما جز به عمررضی الله عنه به کسی دیگر راضی نیستیم. با در نظر گرفتن همه این شرایط به این نتیجه میرسیم که انتخاب حضرت عمر رضی الله عنه انتخابی به موقع، موفق و الهام شده از جانب الله بوده است. و بدین وسیله خداوند این دین را مورد لطف خود قرار داد. و خواسته است آن را بر تمام ادیان غالب گردانیده و بر جهان پهناور و جامعه های بیمار و قدرتهایی که زمام بشریت را بدست گرفته و آزادی آنها را سلب کرده بودپیروز گرداند.
حضرت علی س در نهج البلاغه می فرماید:
«فإنما الشوری للمهاجرین و الأنصار، فإن اجتمعوا علی رجل وسموه إماماالله رضی فإن خرج من أمرهم خارج بطن أو بدعه ردوه إلی ما خرج منه فإن أبی قاتلوه علی اتباعه غیر سبیل الـمومنین و ولاه االله ما تولی»«شورا در امر خلافت مختص مهاجرین و انصار است. هرگاه مهاجرین و انصار بر شخصی اتفاق کردند و او را امیر و پیشوا نامیدند، مورد رضایت خداست. اگر کسی از طریق طعن یا احداث بدعت از رای مهاجرین و انصار مخالفت نماید او را به اطاعت باز گردانید، اگر سرکشی کرد او را به قتل برسانید». (نگاه نهج البلاغه ص ۴۴۶ چاپ بیروت یا مکتوب ششم ص ۸۴۸ چاپ ۸۴۸ چاپ ایران. ترجمه محمد علی انصاری).
در پایان گفتار اشاره شده به این آیه: ( وَ مَن یُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبیِلِ الْمُؤْمِنیِنَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصیِر ) [النساء: ۱۱۵].
«هر که مخالفت با پیامبر ﷺ کند، بعد از آنکه معلوم شد برای او هدایت و غیر راه مومنین را پیروی کند او را به همان جهتی که دوستش دارد، رهنمود میگردانیم و در آوریم او را در جهنم و بد جایی است».
روشن میشود که تعیین امیر امری اجتماعی و موکول به رای بزرگان اجتماع است که
هر کسی را انت خاب کردند امیر میشود.
حضرت علی به خلافت علاقه نداشت و در جایی میفرماید:سوگند به خدا این کفش پاره نزد من محبوبتر از امارت بر شما است لکن برای اینکه
حقی را اقامه کنم یا باطلی را بر اندازم قبول کردم.