ابن ابی حدید شارح نهج البلاغه در این باره مینویسد«علمای گذشته و
متاخرین ما و نیز علمای بصره و بغداد متفقاند که بیعت ابوبکر صدیق بیعت صحیح
شرعی و قانونی بوده است. این بیعت اگر چه بنابر نص صریحی نبوده، ولی بر اساس
اصل انتخابی صورت گرفت. که به اجماع یکی از شیوه های تعیین امام و رهبر شناخته
شده است». نهج البلاغه شرح ابن ابی حدید ص ۲۷/۱٫
به نظر شما اگر در نتیجه دعوت پیامبر حکومت و سلطنت موروثی پدید می آمد و
در بدایت امر جانشینی بلافصل آن حضرت به فردی از افراد خاندانش منتقل میشد، آیا
جهان این گونه استنباط نمیکرد که دعوت نبوی و کوششهای اصلاحی معاذ االله همه در
خدمت خاندان پیامبر بوده و تمام تلاشهای وی به خاطر به قدرت رساندن خاندان خود
و فراهم آوردن زندگانی مرفه و آینده درخشان و اختصاص زعامت و رهبری به آل خود
بوده است. تقدیر و برنامه تنظیمی خداوند دانا چنین بود که رسول خدا کسی را به
جانشینی خود انتصاب نکند و بعد از وی هیچ یک از اهل بیت و خاندان هاشمی
بصورت بلافصل، جانشین وی نگردد. بلکه نخستین جانشین او از خاندان دیگری بود و
زمانی خلافت به سیدنا علی رسید که در میان مسلمین و اصحاب پیامبر کسی از او
افضلتر و تواناتر از حمل بار خلافت وجود نداشت. بدین وسیله جای اعتراض و شبههای
برای کسی باقی نماند. پس راز تاخیر خلافت علی بنابر همین حکمت بود که خداوند در
نظر داشت و کار خداوند همواره از روی حساب و برنامه دقیق است
مسلمین با این انتخاب از شیوه انتخاب و حکومت موروثی که بر اساس خون و
نسب استوار بوده نجات یافتند. اگر در مرحله اول خلیفه از بنیهاشم که بدون شک
اهلیت این کار را داشتند انتخاب میشد، آنگاه حکومت دنیوی و ریاست دینی و معنوی
برای بنیهاشم محرز و منحصر میشد و بدین وسیله نوعی پاپیسم و روحانیت گرایی
(PRIESTHOOD) پدید میآمد. همان گونه که در بین مسیحیها این مقام روحانیت
گرایی بنام اکلیروس Giergy وجود دارد.
اگر چنین میشد، همان عواقب وخیم و آثار سوء که در مقام روحانیت مسیحی و نظام
طبقاتی مجوسی و برهمایی پدید آمد، در جامعه اسلامی و در بین پیروان این دین بوجود می آمد و رهبری جامعه و پیشوای مذهبی و حق رای و منابع اقتصادی منحصر و مخصوص یک طبقه خانواده دانسته میشد و در طول تاریخ نسلهایی بوجود میآمد که
این طبقات را از سطوح عموم انسانها، بلکه از مقام بشریت برتر میدانستند و معتقد
میشدند که آنان باید بوسیله اموال و نذورات و هدایا و صدقات و سهم های مشخص
زندگی کنند. نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه۳۷٫.