اگر واقعا خلافت حضرت علی واجب بود نمی فرمود :مرا رها کنید و کسی دیگر را خلیفه کنید بلکه خودش هم در اجرای آن تلاش میکرد .
ایشان درخطبه ۱۳۷ فرموده : ای مردم شما برای بیعت بسوی من آمدید همانند مادران تازه زاییده که به طرف بچه های خود می شتابد و پیاپی فریاد میکشیدید بیعت بیعت من دست خودم را میبستم اما شما به اصرار آنرا گشودید من از دست دراز کردن سرباز زدم و شما دستم را کشیدید .
و بارها حضرت علی از خلافت بیزاری می جست و اصلا رغبتی به خلافت و امامت مردم نداشت تا جایی که در خطبه سوم فرمود : خلافت برای من از
برای من کم ارزش تر است .
( خطبه سوم )
و در خطبه ۲۰۵ در جواب طلحه و زبیر فرمود :به خدا سوگند من به خلافت و ولایت بر شما علاقه ای نداشتم واین شما بودید که مرا به آن دعوت کردید و آنرا بر من تحمیل کردید .
جالب بدانید که شیعیان امامان را حجت خدا بروی زمین یاد میکنند در حالی که در کتاب کافی جلد اول باب العقل و الجهل از حضرت صادق روایت میکنند که ایشان فرمودند :
حجه الله علی العباد النبی ، والحجه فیما بین العباد و بین الله عزوجل العقل .
( در این روایت انبیاء و عقل را فقط به عنوان حجت بر مردم معرفی کرده و از امامان بعنوان حجت سخنی نگفته .
این سخن امام صادق کاملا موافق با آیه قران در سوره نساء آیه ۱۶۵ است که خداوند میفرماید :که پس از پیامبران بر مردم حجتی نیست .
وحضرت علی در خطبه ۹۰ نهج البلاغه میفرماید :
(تمت بنبینا محمد حجه ). حجت خدا با پیامبر ما محمد تمام شد .
جالب بدونید که حضرت علی بارها گفته که مردم باید خلیفه خود را تعیین کنند .
( انما الخیار للناس قبل ان یبایعوا ).( پیش از بیعت کردن اختیار با مردم است تا چه کسی را انتخاب کنند.) بحار الانوار( ج ۸ ص ۲۷۲).
مطلب پایانی :
اخرین سخن ما برای اینکه اتمام حجتی با شیعیان باشد سخن واضح و آشکارای حضرت علی را نقل میکنیم که در بالای منبر خطاب به مردم فرمودند :
( ایها الناس عن ملا و اذن ان هذا امرکم لیس لاحد فیه حق الا من امرتم ).
ترجمه :
ای مردم هوشیار باشید که این کار ( زمامداری) حق هیچکسی نیست مگر آن کسی که شما او را امارت دهید .
بحار الانوار. الامام الصادق . حیاه الامام الحسین.
تفکر و قضاوت با شما.