-
در رابطه با برهان لطف که برخی از نویسندگان شیعه مطرح میکنند و میگویند که لطف خداوند، ایجاب میکند که مردم را هیچگاه به حال خود رها نکند و…
-
پس چرا ۱۴۰۰ سال است مردم به حال خود رها شدهاند و چرا برهان لطف فقط مخصوص زمان خاصی باید باشد؟ آری لطف واقعی آن است که زیر دست خود (بچه، دانش آموز، کارآموز و…) را مستقل و متکی به خود بار بیاوری برای اینکه تا ابد متکی و ضعیف بار نیاید و برای تصدی عنوان خلیفه اللهی آماده شود، درست مانند کودکی که مهر و محبت بیجای پدر و مادر، او را سربار و متکی به دیگران بار میآورد…
-
آیا استدلال شما مخالف برهان حکمت نیست. زیرا مخالف حکمت خداوند است که پس از آنهمه: سختی و هجرت و نبردها و شهادت و معجزات و امدادهای غیبی و... ناگهان هنگام نتیجه دادن کار، ادامه وظایف پیامبر، ابتر و ناقص شود؟
-
در ادامه بحث فوق، آیا نعوذبالله پیامبراکرم، بالاتر و بهتر از خداوند میتواند فرمانی صادر کند؟ اکنون ۱۴۰۰ سال است مردم روی کره زمین (لااقل از لحاظ داشتن رهبر) به حال خود رها شدهاند و این خود جواب بسیاری از شبهات و ایرادات جدلیون شیعه با این مضمون تقریبا واحد است که: مگر میشده پیامبر، امت اسلام را به حال خود و بدون سرپرست رها کند؟ آری وقتی ۶۰۰ سال قبل از آن (از زمان عیسی تا رسول اکرم که هیچ پیامبری مبعوث نشد) و ۱۴۰۰ سال پس از آن از ناحیه خداوند، سرپرستی تعیین نشده، به طریق اولی پس از دریافت آخرین مراحل وحی و قوانین الهی توسط حضرت محمد صلی الله علیه و سلم و ابلاغ آن به مردم، نباید هم سرپرستی تعیین شود[۱]. اکنون نیز فقط (و آن هم شاید) سردمداران واتیکان چنین ادعایی داشته باشند و لا غیر…
-
میدانیم کلمات در آیات قرآن به صورت بسیار دقیق و به جا مورد استفاده قرار گرفته است چرا در آیه: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَطِیعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِیعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِی ٱلۡأَمۡرِ مِنکُمۡ﴾ [النساء: ۵۹]. با یک کلمه به تمام این مساله بسیار مهم، خاتمه داده نشده کلمهای مانند: وأولی الأمر من أهل بیت نبیکم یا أولی الأمر من نبیکم و یا أولی الأمر منا و یا… زیرا میدانیم از خطاب: منکم (یعنی از خودتان) میتوان این چنین تفسیر کرد که: از بین خودتان و نه از بین قبیلهای خاص یا افرادی به خصوص و یا... زیرا خطاب: منکم[۲] با کل جامعه است. و اینکه خودتان انتخاب کنید (منا یعنی از جانب ما و ما انتخاب میکنیم و منکم یعنی از خودتان) در جایی دیگر نیز خداوند میفرماید مراد از منکم: مهاجرین ﴿فَأُوْلَٰٓئِکَ مِنکُمۡ﴾ هستند.
-
چرا در آیه ابلاغ امامت، نام حضرت علی نیست؟ آیا نعوذ بالله خدا از تغییر و تبدیل آیات هراس داشته؟ معرفی حضرت علی به صورت شفاهی در حضور همه دشوارتر بوده و یا بیان یک اسم در یک آیه؟ حتی میبینیم در موارد بسیار کم اهمیتتر (مانند جریان زید) خداوند نام افراد را آورده است. البته ممکن است پاسخ دهید که مواردی مانند نحوه وضو گرفتن و یا نماز خواندن نیز در قرآن نیامده ولی ذکر یک نام سه حرفی (علی) چه نیازی به توضیح و تفسیر داشته است؟[۳] (آن هم موردی که بر خلاف نماز و روزه، این چنین از حساسیت خاص اجتماعی و سیاسی برخوردار بوده و به خوبی مشخص بوده که بسیاری زیر بار آن نخواهند رفت ضمن اینکه در نحوه و شکل وضو گرفتن و نماز خواندن نیز بین سنی و شیعه تفاوت وجود دارد و این مورد اختلافی نمیتواند به عنوان شاهدی بر مقایسه گرفته شود. در ادامه شما حتی اگر از یک بچه دبستانی، دلیل اعتقاد او به معاد و نبوت و توحید را سئوال کنید با توجه به آیات بیشمار و واضحی که در این زمینه وجود دارد پاسخ شما را میدهد براستی چرا در مورد امامت چنین شرایطی صدق نمیکند؟ آیا ما گرفتار هیاهوی علمای صفویه و مورخین داستانسرا و سیاستمداران جاه طلب، نشدهایم؟ در آیات قرآن به تناوب خطاب به رسالت پیامبر، وجود معاد و یگانگی خداوند سخن رفته و همین تاکید فراوان دلیل بر شناخته شدن این موارد به عنوان اصول دین است ولی امامت با تلقی که شیعه از آن دارد…
-
با عنایت به شرایط قومی قبیلهای که فاصله نزدیکی با عصر جاهلیت داشته – بر خلاف نماز و وضو که پذیرش آن فقط کرنش در برابر خدا را به دنبال دارد و نه اطاعت از یک انسان دیگر را و مسلماً انسان زیر بار فرمان خدا راحتتر میرود تا زیر بار فرمان یک انسان دیگر. حتی در موارد متعددی در تاریخ صدر اسلام میخوانیم که وقتی پیامبر صلی الله علیه و سلم، سخن و یا دستوری را ارائه میکردند مسلمانان از ایشان سئوال میکردند: این نظر شخصی شماست و یا دستور خداوند و هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرمودند نظر شخصی خودم است آنها میفهمیدند که میشود مخالفت کرد[۴] ضمن اینکه شیعه ولایت و امامت را بسیار برتر و مهمتر از نماز و روزه و فروع دین دانسته و آنرا در کنار اصول دین ذکر میکند پس نمیتوان آنرا با نماز و وضو قیاس کرد.
-
مفهومی که شیعه از امامت دارد به این معناست که: مقام امامت، بالاتر از نبوت است. ولی ما میدانیم که پیامبر اکرم، آخرین پیغمبر بودهاند، چگونه یک امام (بازهم تاکید میکنم: امام با معنایی که شیعه از آن دارد) قبل از اینکه نبی شود امام شده؟! از باب مثال و مقایسه در مقام و درجات: مانند اینکه یک سرگرد قبل از سرهنگ شدن، تیمسار شود. ممکن است در پاسخ گفته شود: بلی، مقام امامت بالاتر از مقام نبوت است. اما شرط برگزیده شدن برای امامت، نبوت نیست. اگر اینگونه بود، با بسته شدن باب نبوت بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و سلم دیگر کسی نباید به امامت برگزیده شود. در صورتیکه خداوند در آیه پنج سوره قصص میفرماید: ﴿وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى ٱلَّذِینَ ٱسۡتُضۡعِفُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَنَجۡعَلَهُمۡ أَئِمَّهٗ وَنَجۡعَلَهُمُ ٱلۡوَٰرِثِینَ ۵﴾ [القصص: ۵]. و اراده ما بر آن است که منت گذاریم بر کسانی که روی زمین به استضعاف کشیده شدهاند و آنان را امامان و وارثان قرار دهیم. ولی شما که معتقدید این آیه مربوط به دوران ظهور امام زمان است ضمن اینکه این سئوال پیش میآید که آیا امام، نعوذبالله مستضعف است؟ زیرا نه از نظر مادی و نه از نظر معنوی هیچکدام از امامان مستضعف نبودهاند!!!.
-
میدانیم شیعه معتقد است که آیه اکمال: ﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا﴾ [المائده: ۳][۵]. پس از معرفی حضرت علی علیه السلام در غدیر نازل شده ولی مطابق تاریخ یعقوبی [۶] این آیه پس از سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و سلم در مکه نازل شده است.
-
اگر انتخاب حضرت علی علیه السلام از ناحیه خداوند و وظیفهای الهی بر دوش ایشان بوده[۷] چرا ایشان در ابتدا که مردم پس از مرگ حضرت عثمان رضی الله عنه برای بیعت، هجوم میآورند از پذیرفتن خلافت، ابا میکنند (با توجه به روحیه آن حضرت که روحیهای صریح داشته و اهل تعارف و بازار داغی و… نبودهاند) و پس از انتخاب نیز علت قبول خلافت را بیعت اکثریت و حمایت از مظلوم، بیان میکنند و نه چیز دیگر؟ ممکن است پاسخ داده شود ۲۵ سال از زمانی که باید حضرت علی خلیفه میشدهاند گذشته بوده ولی: آیا گذشت زمان یا مرور زمان، موجب سقوط احکام و واجبات الهی میشود؟
مقاله پیشنهادی
کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران
کانال تلگرامی اهل سنت و جماعت ایران @ahlesonnat_com https://t.me/ahlesonnat_com https://t.me/joinchat/AAAAAEL1eveEIme7q2AtCw