- این چه حکومتی بوده که در اولین ثانیههای حکومت خود میتواند تا این حد، مقتدر و خفقان زا باشد؟ حتی اگر دیکتاتوری بوده (که این بازیها مال زمانهای بعد است) شخصیتی مانند علی علیه السلام با آن شجاعت و نزدیکی به پیامبر صلی الله علیه وسلم و قبیله شجاع بنیهاشم از شمول آن خارج است. و حتی اگر علی علیه السلام نیز مشمول خفقان حکومت بوده مسلماً سخن گفتن برای او ممنوع نبوده است.
- چگونه در چنین حکومت دیکتاتوری و خفقان آوری که هیچکس حتی جرات اشاره به آیه قرآن در خصوص خلافت علی را نداشته ابوبکر میتواند با کمک مردم، بر آنهمه مشکل (شورش رده، جمع آوری قرآن و…) غلبه کرده و سپس به ایران و روم و مصر همزمان حمله کند؟
- چگونه پیامبر اکرم به مدت ۱۳ سال در مکه، بدون یار و یاور در میان کفار و مردم جاهلی به تمام خدایان آنها و آداب و رسومشان تاخت و اهانت کرد ولی کشته نشد ولی حضرت علی با یارانی که داشت آن هم در مدینه و در اولین ثانیههای حکومت حضرت ابوبکرt حتی نمیتواند به واقعه غدیر اشارهای هم داشته باشد؟ و آیا اگر تعصب را کنار بگذاریم پاسخ اینهمه اشکال و تناقض، اظهر من الشمس نیست؟
- چگونه عربها برای حکومت ابوبکر و عمر دیکتاتور آنهمه جانفشانی میکردند؟ مگر شما نمیگویید علت شکست سپاه ایران، دیکتاتوری و استبداد پادشاهان ایران بود؟ عجیب است آیا علت رشادت و پیروزی سپاه اسلام نیز خفقان و استبداد ابوبکر و عمر بوده؟ آیا این مسخره نیست؟
- این چه خفقانی بوده که در زمان خلافت حضرت عمر، یک عرب بدوی در مسجد بلند میشود و به حضرت عمر میگوید اگر خواستی کج شوی با این شمشیر تو را راست میکنیم؟!!! (آنهم حضرت عمر، نه ابوبکری که ملایمت و آرامی او زبانزد خاص و عام بوده. آنگاه میگویید علی با آنهمه سرشناسی و طرفدار نمیتوانسته یک جمله بگوید!).
- این چگونه خفقانی بوده که امام حسن، یعنی کودکی ۱۰ ساله در مسجد در حضور همه بر میخیزد و به ابوبکر پیرمرد ۶۳ ساله میگوید از منبر پدر من، بیا پایین؟! و هیچ اتفاقی هم نمیافتد؟
- در زمان خلافت حضرت علی علیه السلام که دیگر خفقان و مصلحت و تقیه و… وجود نداشته چرا ایشان در هیچ کجای نهج البلاغه و نامههایی که به معاویه مینویسند یا افرادی که از ایشان در مورد سقیفه سئوال میکنند و همچنین در خطبه شقشقیه هیچ اشارهای به غدیر و آیه تبلیغ و خلافت بلافصل خود بر مبنای نص الهی نمیکنند؟
- حضرت علی علیه السلام بیشتر مواقع در زمان خلافتشان بالای منبر میگفتند: من تنها کسی هستم که وصی و برادر محمدم (منظور عقد اخوت در مدینه) و هر که چنین ادعایی کند بیشک دروغگوست. پس چرا حتی یک بار هم به واقعه غدیر و آیه قرآن -که مهمتر است- اشارهای نمیکنند؟
- حتی در همان یکی دو مورد جعلی که شما معتقدید حضرت علی به واقعه غدیر اشاره فرمودند چرا ایشان اشارهای به موضوعیت واقعه یعنی خلافت و وجود آیه و فرمان خداوند در این باب نمیکنند (مسلما اگر چنین اشارهای داشتهاند از باب لزوم رعایت و محبت ایشان بوده و نه خالفت منصوص).
- آیا ابوبکر و عمر به تنهایی توانستند چنان محیط خفقان زایی را ایجاد کنند؟ یا حامیانی داشتند؟ حامیان آنها که بودند؟ مسلماً بنیهاشم نبودند. بنی امیه هم نمیتوانست باشد (زیرا ابوسفیان اولین کسی بوده که به حضرت علی پیشنهاد بیعت میدهد!) میآییم سراغ سران اصحاب: سعد ابن عباده: که مخالف بود و از مدینه رفت. مهاجرین: عمار یاسر! سلمان فارسی! بلال! ابوذر! از مهاجرین میگذریم و میرویم سراغ انصار: براستی آیا انصار، همین افرادی که با صدق دل و خلوص نیت پیامبر صلی الله علیه وسلم را به مدینه دعوت کردند ناگهان فقط چند ثانیه پس از رحلت پیامبر اکرم همگی ناگهان عمله ظلم و مجری دیکتاتوری و خفقان میشوند؟!!!.
- هدف یک دیکتاتور از ایجاد خفقان چیست؟ سودجویی و زراندوزی -موروثی کردن سلطنت- بیان یک تز و ایده جدید… ولی هیچیک از این موارد در ابوبکر و عمر دیده نشده! شاید گفته شود نیت آنها کتمان فضایل حضرت علی و غصب خلافت بوده! ولی این کتمان فضایل و غصب خلافت چه سودی برای آنها داشته است؟ مگر علی نگفته که من در جریان سقیفه حتی ۴۰ یاور هم نداشتم پس چرا باید از او بترسند و فضایلش را کتمان کنند و اختناق براه بیندازند؟ علی که لشکر و سپاهی نداشته است؟ این چه خفقان و کتمان فضایلی بوده که حضرت عمر ۷۰ بار گفته: اگر علی نبود عمر هلاک میشد! این چه دیکتاتوری بوده که با دختر رییس مخالفان (علی) ازدواج میکند؟!!! پس ایکاش تمام دیکتاتورهای تاریخ با مخالفان خود همینگونه رفتار میکردند!.
- حضرت عثمانt روزی در زمان خلافتش به کسانی که به او ایراد میگرفتند که چرا اقوام خود را روی کار آوردهای در حالیکه عمر و ابوبکر چنین نمیکردند پاسخ میدهد: آنها از ترس مردم به اقوام خود مقامی نمیدادند و من از ترس خدا میدهم عجیب است یعنی وجدان جمعی جامعه[۱] اینقدر بیدار و آزاد بوده که خلیفه مقتدری چون حضرت عمر جرات نمیکرده به اقوام خود حتی سمت و مقامی بدهد آنگاه شما میگویید خفقان و دیکتاتوری بوده است؟!!!.
- شما به خلفاء ایراد میگیرید که چرا از ثبت احادیث جلوگیری کردند ولی: چرا در زمان حضرت علی علیه السلام نیز حدیثی ثبت نشده؟[۲] چرا شخص پیامبر در زمان حیاتشان دستور ثبت و نوشتن احادیث را ندادند؟[۳] پس متوجه میشویم که حضرت عمرt و حضرت ابوبکرt و حتی حضرت علی علیه السلام دقیقا مانند سنت و روش پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم عمل کردند. اگر دقت کنید بیشتر منازعات و سوء تفاهمات و گمراهیها و فرقهبازیها دقیقاً از زمانی شروع شد که احادیث و داستانها را مکتوب کردند!.
– داستانهای فراوانی در تاریخ وجود دارد که نشان میدهد سختگیری حضرت عمر فقط در زمینه مسائل شرعی بوده و در مواردی که به شخص خود او مربوط میشده حتی ذرهای سختگیری به خرج نمیدادهاست.
- در لابه لای متون تاریخی بعد از آن هم سئوال و جوابهایی میان طرفین ماجرا وجود دارد ولی باز هم اشارهای به غدیر نمیشود. برای نمونه:
حضرت عمر به مناسبت خاصی از ابن عباس میپرسد: «چرا علی به ما ملحق نشد و همکاری نکرد؟ چرا قریش از خاندان شما جانبداری نکردند؟ در حالیکه پدرت عم پیامبر و تو خود پسر عم او هستی؟» ابن عباس پاسخ داد: «نمیدانم». عمر گفت: «ولی من از دلیل آن آگاهم، زیرا قریش مایل نیستند که اجازه دهند نبوت و خلافت در خاندان شما جمع شود برای اینکه بدینوسیله احساس غرور و شادمانی خواهید کرد»[۴]. ابن عباس میگوید: «ای امیر مومنان، در مورد این مطلب که قریش خود رهبرشان را انتخاب کردند و به گزینش درستی رهنمون شدند امکان صحت آن در صورتی است که انتخاب رهبر در قریش در همان مفهوم که انتخاب خداوند از میان قریش باشد صورت میگرفت. و در مورد این جمله که: قریش مایل نبودند اجازه دهند نبوت و خلافت با ما باشد تعجبی ندارد زیرا خداوند بسیاری از مردم را که آنچه او برایشان فرستاده بود دوست نداشتند و عملشان بیهوده ماند توصیف میفرماید». در اینجا عمر عصبانی میشود و میگوید: «من چیزهای زیادی درباره تو شنیدهام ولی به خاطر احترامی که نسبت به تو دارم از آن صرفه نظر میکنم به من گفته شده است که شما فکر میکنید ما خلافت را با ظلم و به خاطر رشک و حسد از شما گرفتهایم». ابن عباس پاسخ میدهد: «و اما در مورد ظلم امری است بدیهی و در رابطه با حسد و رشک آن هم مسلم است. شیطان بر آدم رشک برد و ما فرزندان آدم هستیم». عمر به شدت متغیر شده و متقابلاً میگوید: «افسوس ای بنیهاشم قلوب شما پر از کینه، بدخواهی و دعوی دروغین است». ابن عباس میگوید: «ای امیرالمومنین آرام باش و درباره قلوب مردمی که خداوند همه گونه ناپاکی را از آنها دور ساخته و آنانرا کاملا ناب کرده است صحبت مکن. علاوه بر این شخص پیامبر نیز از بنیهاشم بوده است». عمر گفت: «بگذار این موضوع را کنار بگذاریم…»[۵].
[۱]– دکتر شریعتی در کتاب استحمار این نکته را به خوبی تشریح میکند که علت اصلی پیروزی سپاه اسلام در زمان خلافت حضرت عمرt، هوشیاری مردم و نظارت دقیق آنها در امور حکومتی بوده است.
[۲]– بنا به اعتراف تمام مورخین اولین نوشتههای مکتوب متعلق به ۲ قرن پس از هجرت است (دکتر شهیدی)
[۳]– – نوشتن احادیث در زمان پیامبرr به شکل خیلی محدود بود ولی وضع و ساختن احادیث دروغین بعدها بوجود آمد.
[۴]– تشیع در مسیر تاریخ. دکتر سیدحسین محمد جعفری. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. ص ۸۵ و طبری، ۱، ص ۲۷۶۹٫
[۵]– طبری،۱، صص۲۷۷۰٫