اگر به چنین فردی{ جوان عاشق } اختیار داده شود که رضای معشوق یا رضای خدا را برگزیند، رضای معشوقش را بر رضای خدا ترجیح میدهد و بیش از آنکه مشتاق دیدار خدا باشد، واله و شیفتهی دیدار معشوقش هست
و بیشتر از آنکه بخواهد به خدا نزدیک شود، آرزوی نزدیکی به معشوق را در سر میپروراند؛ همچنین از ناخرسندی معشوقش بیش از خشم خدا گریزان است و حتی برای جلب رضایت معشوقش حاضر است خدا را هم ناراض کند.
آری! این افراد خواستهها و نیازهای معشوق را بر اطاعت و بندگی خدا ترجیح میدهد و اگر ذرهای ایمان داشته باشد و فرصتی هم بیابد، آن وقت شاید کاری برای اطاعت خدا بکند؛
البته اگر برآوردهساختن خواستهها و نیازهای معشوق تمام فرصتش را هم بطلبد، او وقتش را در آن صرف خواهد کرد و از انجام دستورات الهی غافل خواهد ماند. بله، این فرد حاضر است تمام ارزشها و داشتههای گران بهایش را به پای معشوق بریزد و اگر بخواهد چیزی برای خدا بدهد، از داشتهها و دارییهای پست و بنجلش میدهد و چرا چنین نباشد که همه چیزش از معشوقش میباشد؟!
قلبش، عقلش، وقتش، مالش و تمام فکر و خیالش از آنِ معشوق است و بس؛ گویا [نعوذ بالله] خدا اضافی است و کاملاً بیخیالِ او شده و یادش را فراموش کرده است؛
اگر در پیشگاه خدا به نماز بایستد به زبان با خدا راز و نیاز میکند و به دل در یاد معشوق است! رویش به سوی قبله است و دل به سوی معشوق دارد! از ایستادن در پیشگاه الهی گریزان است و هنگامی که به نماز میایستد، گویی بر روی آتش ایستاده و بیقرار است که هرچه زودتر نمازش را تمام کند!
امام اگر در خدمت معشوقش حضور یابد، با تمام وجود و با حضور قلب در برابر معشوقش میایستد؛ از ایستادن در حضور معشوق هرچند هم که به درازا بکشد احساس خستگی که نمیکند هیچ شادمان و مسرور نیز هست»
إغَاثَــــهُ اللَّهفَـــانِ فِی مَصَـــایِـــدِ الشـَّــــیطَان { الِإمَامِ شَمسِ الْدِّینِ مُحَمَّد بْنِ قیِّمِ الْجَوزِیَّهِ} ج ۲ص ۱۵۱_۱۵۲