خطبه شقشقیه از همه جهت دروغ است!(۳)

بدانید خود حضرت علی می گوید: در دوران خلافت سیدنا ابوبکر یک سری کجی بود ولی چون من قیام کردم همه آنها بر طرف شد، حال می گویم چه کجیی در دوران خلافت حضرت ابوبکر ظهور کرد؟ و اگر کجیی بود، چرا باز ایشان به کمک خلیفه نشتافتند؟؟ وی در قسمتی از (نامۀ ۶۲) می فرماید:«فَخَشِیتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الاْسْلاَمَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِیهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً، تَکُونُ الْمُصِیبَهُ بِهِ عَلَی أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلاَیتِکُمُ الَّتِی إِنَّمَا هِی مَتَاعُ أَیامٍ قَلاَئِلَ، یزُولُ مِنْهَا مَا کَانَ، کَمَا یزُولُ السَّرَابُ، أَوْ کَمَا یتَقَشَّعُ السَّحَابُ، فَنَهَضْتُ فِی تِلْکَ الاْحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَزَهَقَ وَاطْمَأَنَّ الدِّینُ وَتَنَهْنَهَ» =«ترسیدم ‏که اگر اسلام و مسلمانان را (در دوران ابوبکر) یارى ندهم در دین رخنه‏اى یا ویرانیى خواهم دید که‏براى من مصیبت‏بارتر از فوت شدن حکومت کردن بر شما بود.آن هم حکومتى که‏اندک روزهایى بیش نپاید و چون سراب زایل گردد،یا همانند ابرهایى که هنوز به هم‏نپیوسته پراکنده شوند.درگیر و دار آن حوادث از جاى برخاستم تا باطل نیست و نابودشد و دین بر جاى خود آرام گرفت و استوارى یافت.» (در عجبم که باطل بزرگ که همین سران صحابه باشند از بین نرفتند؛ مگر باطلی بزرگتر از عده ای مرتد وجود دارد؟؟!(زبان گویندگانش لال))
برای آگاهی در مورد دوران خلافت حضرت علی و همچنین وضعیت مردم آن دوران؛ آنگونه که در نهج البلاغه نشان داده شده به خُطَب زیر مراجعه کنید:
خطبۀ ۲۵ و ۲۷ و ۲۹ و ۳۴ و ۳۹ و ۷۰ و ۹۷ و ۱۱۶ و ۱۸۱ و ۲۰۸ و….

۷٫ در این خطبه (شقشقیه) از دوران خلافت حضرت ابوبکر و عمر ایراد گرفته شده ولی در همین نهج البلاغه حضرت علی، سیدنا عمر را به غایت می ستاید و از خلافتش تعریف می کند و می گوید وی کجی ها را راست کرد و سنت را به پا داشت و….(خطبۀ «لله بلاد فلان») ولی همین علی (علی ساخته ذهن بیمار ملای صفوی) در همین نهج البلاغه در مورد دوران خودش و در توبیخ اصحابش می گوید: « وَإِنِّی لَعَالِمٌ بِمَا یصْلِحُکُمْ، وَیقِیمُ أَوَدَکُمْ وَلکِنِّی واللهِ لاَ أَرى إِصْلاَحَکُمْ بَإِفْسَادِ نَفْسِی. أَضْرَعَ اللهُ خُدُودَکُمْ وَأَتْعَسَ جُدُودَکُمْ »(خطبۀ ۶۹)
=من مى‏دانم کدام عمل شما را اصلاح مى‏کند، و کجى‏تان را راست مى‏نماید ولى نمى‏خواهم شما را اصلاح کنم با فاسد کردن خودم، خداوند ذلّت را در قیافه‏تان وارد کند، و تازه‏تان را تباه گرداند»
به این معنی که حضرت عمر توانستند کجی ها را راست کنند ولی در دوران حضرت علی برعکس شد یعنی راست ها کج شد و حضرت علی هم نتوانستند آنها را دوباره راست کنند! و از عجایب این است که باز هم از حضرت عمر ایراد می گیرند!!!

۸.در این خطبه به گونه ای می گوید : ابوبکر در دوران خلافتش می گفت: «مرا رها کنید و دیگری را بگیرید ولی او عمر را بعد از خود جانشین کرد!!»
هر چند این ادعا کذب محض است و هیچ سند صحیحی در این باره وجود ندارد، ولی می گویم: ای کذابی که این روایت را از زبان مولای ما ساخته ای؛ مگر این قول را هنگام بیعت با سیدنا علی از خود علی نشنیده ای که می گفت : « دَعُونی وَالْـتَمِسُوا غَیرِی… وَإِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ؛ وَلَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَأَطْوَعُکُمْ لِمنْ وَلَّیتُمُوهُ أَمْرَکُمْ، وَأَنَا لَکُمْ وَزِیراً، خَیرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً » (خطبه ۹۲) = مرا بگذارید و دیگرى را بجویید… اگر مرا واگذارید من نیز چون یکى از شما خواهم بود، جز اینکه نسبت به کسى که تعیین مى کنید شنواتر و مطیع تر از شما خواهم بود؛ و من وزیرتان باشم بهتر از آن است که امیرتان گردم. » (این سخنان که باز در همین نهج البلاغه است را نخوانده ای یا نشنیده ای؟)
سوال اساسی این است که آیا حضرت علی بعد از خود حضرت حسن را جانشین خود قرار نداد؟ (البته به عقیده شیعه) پس همین ایراد جاعل خطبه بر خود حضرت علی هم وارد است و اگر این خطبه از علی باشد باید گفت : تو که خودت هم در ابتدا می گفتی مرا بگذارید و دیگری را بگیرید چرا خودت هم برای خود جانشین انتخاب کردی؟؟ مرگ خوب است ولی برای همسایه؟؟ اگر حق است پس این انتقاد را بر خودت هم بپذیر و به قول معروف : اول خویش سپس درویش! یا به قول عربا»«بداء بنفسک”؛ اگر ذم است ابتدا بر خود حضرت علی وارد است و بعد بر دیگری؛ غیر از این است؟؟؟ انصافاً ! آیا خلاف می گویم؟ قضاوت با شما
همینطور در خطبۀ ۲۰۵ نیز چنین آمده است: «والله ما کانت لی فی الخلافه رغبه ولا فی الولایه إربه و لکنکم دعوتمونی إلیها و حملتمونی علیها»
=«سوگند بخدا من رغبتی به خلافت نداشتم و نیازی به ولایت در من نبود شما مرا بسوی خلافت خواندید و مرا بدان وادار کردید» بدون شرح!

۹٫ به این یک مورد خوب توجه کنید که نه تنها ثابت می کند این خطبه دروغین است بلکه ثابت می کند دروغی بس عجیب و شگفت انگیز است!!
در قسمتی از این خطبه در مورد شیوۀ بیعت با وی چنین آمده : «حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ» = (آنچنان ازدحامی بود که) چیزى نمانده بود که حسن و حسین زیرپا له شوند !!!!!!
حضرت عثمان علیه السلام در سال ۳۵ هجری شهید شدند و بیعت نیز در همین تاریخ(۳۵هـ) صورت گرفته است؛ حال ببینیم که حسن و حسین در آن سال چند ساله بودند!
حضرت حسن علیه السلام در سال سوم هجرت به دنیا آمدند؛ سیدنا حسین علیه السلام نیز سال چهارم هجرت متولد شدند. یعنی حضرت حسن ۳۲ ساله بودند و سیدنا حسین ۳۱ ساله!!
حال تصور کنید(خواهشاً چشمان خود را ببندید و تصور کنید)که مردی ۳۲ ساله و مردی ۳۱ ساله (هر دو قوی هیکل) زیر دست و پا در حال له شدن هستند!!! آیا این ممکن است؟؟ آن هم هر دوی آنها؟؟ آیا غیر از این است که جاعل این خطبه می خواسته شیوۀ بیعت را بی سابقه نشان دهد و بازار گرمی کند به همین خاطر سخنی اینچنین ناپخته تحویل داده است؟ باز قضاوت با صاحبان خرد!

۱۰٫ تنها سند متصلی که این خطبه دارد ، از جانب “عکرمه غلام ابن عباس” می باشد که وی از نظر علمای رجال شیعه کذاب و مردود است.
ممقانی در باره “عکرمه مولی ابن عباس” می نویسد: «علامه حلی در خلاصه رجال در قسم دوم کتاب که مختص ضعفا است در باره وی گفته است: “إنه لیس على طریقتنا ولا من أصحابنا ولم یرد فیه توثیق” = “او بر مذهب ما و اصحاب ما نیست، و توثیق نشده است”. 
کلینی در کافی ضمن حدیثی آورده است: «هذا عکرمه فی الموت وکان یرى رأی الخوارج = این عکرمه بر عقیده خوارج بوده و بر همین عقیده مرد». 
خود ممقانی چنین نتیجه گیری می کند که «على کل حال فکون  عکرمه مولى ابن عباس منحرفاً لا یحتاج إلى برهان کما نبَّه على ذلک السید ابن طاووس = “به هر حال منحرف بودن عکرمه مولى ابن عباس چنانکه سید ابن طاووس توجه داده است نیازمند برهان نیست..!! ». (تنقیح المقال فی أحوال الرجال، ج ۲ ص ۲۵۶)  در این مورد به لینک زیر نیز سر بزنید:
http://islamitxt.rr.nu/content/article/562

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …