خصایص قصص قرآن

ویژگی‌های داستان‌های قرآن:

برای داستان‌های قرآن ویژگی‌هایی ذکر شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

۱٫ هدفمندی:
هدف قرآن از بازگو نمودن قصه و داستان، فقط نقل تاریخ و به تصویر کشیدن زندگی قهرمان اصلی داستان نیست؛ بلکه غرض اصلی این است که با نقل بخش‌های عبرت آمیز از زندگی پیشینیان، آن را مایه آگاهی و چراغ هدایتی برای بشر قرار دهد تا از نکته‌های آموزنده زندگی گذشتگان درس عبرت گرفته و خود را از افتادن در مسیر گمراهی نگاه دارد، و نیز یکی از عواملی را که باعث موفقیت پیشنیان قرار گرفته بشناسد.

قرآن کریم پس از بیان سرگذشت بنی اسرائیل و داستان اصحاب سسبت، در آیه ۱۷۶ سوره اعراف می‌فرماید: این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند، این داستان‌ها را بازگو کن تا شاید بیندیشند
{ذَٰلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ۚ فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ}الأعراف ۱۷۶
و در آیه ۱۱۱ سوره یوسف می‌فرماید: در سرگذشت آنان درس عبرتی برای صاحبان اندیشه است.
{لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ}یوسف ۱۱۱

به همین جهت، داستان‌های قرآن شرح کامل و مفصل جریان نیست، بلکه در هر سوره‌ای با توجه به هدف مورد نظر، بخشی از داستان یا شخص یا گروهی را ذکر کرده و از آوردن مطالبی که پیام هدایتی ندارد، خوداری شده است.

مثلا در قصص قرآن معمولا به زمان حادثه توجهی نمی‌شود، چرا که نقشی در پیام داستان ندارد، برای نمونه در داستان اصحاب کهف، به سن آن‌ها، محل غار و نحوه فرار آنان توجهی نشده است.

۲٫ همراهی داستان‌های قرآنی با پندهای اخلاقی و مواعظ الهی:
برای نمونه داستان آدم و حوا علیهما السلام را می‌توان مثال زد، این داستان در سوره‌های متعدد قرآن (بقره آیات ۳۰-۳۹؛ اعراف آیات ۱۰-۲۵؛ حجر آیات ۲۸-۴۴؛ اسراء آیات ۶۱-۶۵؛ طه آیات ۱۱۵-۱۲۴) ذکر شده و در هر مورد به بعضی از زوایای زندگی آدم و حوا علیهما السلام اشاره گردیده که حاوی بهترین نصایح اخلاقی است، همچون: توجه به دشمنی که بسیار نیرنگ باز و خطرناک است و پیوسته در کمین انسان است، آن دشمنی که از راه‌های مختلف و با حیله‌های گوناگون، وارد می‌گردد؛ گاهی به پند و اندرز انسان می‌پردازد و گاهی با قسم او را می‌فریبد و زمانی نیز به طور آشکار دشمنی خود را ابراز می‌دارد و همچنین یادآوری ظرفیت فوق‌العاده تکاملی انسان، تشویق به توبه بعد از لغزش و گناه و….
و یا داستان یوسف علیه السلام که در جائی انسان را متوجه شر حسودان می‌نماید، در جائی از نقشه‌های شیطانی نفس در پوشاندن بدی‌ها سخن می‌راند‌، در فرازی انسان را از افتادن در مسیر شهوت باز می‌دارد و الگوی مناسبی را برایش معرفی می‌نماید و افزون بر این‌ها، انسان را متوجه تدبیر الهی در به عزت رساندن افراد متقی می‌نماید.

و یا نکات و پندهای اخلاقی سوره قصص، مانند: ستودن حیای زنان، تمجید انابه به بارگاه الهی، تقبیح دلبستگی به دنیا، و بیان این حقیقت که کسانی به سعادت می‌رسند که به دنبال فساد در زمین نباشند.

۳٫ بیان قوانین کلی سعادتمندی بشر:
قرآن هر چند به بیان داستانهای جزئی و مشخصی می‌پردازد؛ اما آن‌ها را به عنوان آئینه‌ای برای انعکاس حقایق مطرح کرده و موارد جزئی را به شکلی کلی بیان می‌کند و می‌فهماند که اگر در مورد خاصی الله تبارک وتعالی عنایتی کرده و یا در جایی عده‌ای را به هلاکت رسانده یک قضیه شخصی و انتقام گیری شخصی نیست تا دیگران فقط برای مطالعه و سرگرمی آن را بخوانند، بلکه برای این است که درس بگیرند و بفهمند قوانین الهی، کلی است و شامل همه افراد بشر می‌گردد؛ چنانکه در آیه ۲۲ سوره یوسف به این اصل اشاره دارد که
“و هنگامی که به بلوغ و قوت رسید ما حکم و علم را به وی دادیم و اینچنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم”
و یا در آیه ۸۸ سوره انبیاء در جریان استغاثه یونس علیه السلام به درگاه الله تعالی و قبولی توبه‌اش می‌فرماید: ‘ما دعای او را اجابت کردیم و از آن اندوه نجاتش دادیم و این گونه مومنان را نجات می‌دهیم’.

۴٫ مطابقت قصه‌های قرآن با واقعیت:
برخلاف بسیاری از قصه‌های ادبی که عنصر خیال در آن‌ها تأثیر بسزایی دارد و هرچه این عنصر نفوذ بیش تری در ساختار داشته باشد، تأثیر آن در شنونده افزایش می‌یابد قصه‌های قرآن با واقعیت مطابقت دارند.

۵٫ اعجاز داستانی:
قرآن کریم تنها از آن جهت معجزه نیست که شنیدنی‌ترین و نیکوترین داستان‌ها را در اوج فصاحت و حسن معانی و الفاظی شیوا و عباراتی هم‌ساز و مقاطع و فواصلی هم‌شکل بیان کرده است؛ بلکه از جهت ذکر رویدادهای گذشته و آینده و بیان معارف و منافع مؤثر در سعادت بندگان نیز با بهترین شیوه ممکن و نیکوترین نظم و ترتیب، معجزه است.

۶٫ شروع بخشی از داستان‌ها با استفهام تقریری:
این نوع استفهام، یکی از صنایع ادبی در فن داستان نویسی است که مخاطب را تشویق می‌کند تا قصه را پی گیری نماید، مانند: آیه ۹ در سوره طه و آیه ۲۰ در سوره ص. در این روش معمولا داستان با این مقدمه آغاز می‌شود:
” آیا این خبر را شنیده‌اید که… “.

۷٫ چکیده گویی در ابتدا یا انتهای داستان:
بخشی از داستان‌های قرآن با ذکر چکیده ماجرا آغاز، و در جملات کوتاهی چکیده و هدف اصلی داستان می‌آید و پس از ایجاد آمادگی ذهنی، به اصل مطلب پرداخته می‌شود، مانند آیات ۱۰ تا ۲۰ سوره اعراف که به داستان آفرینش اختصاص دارد.
گاهی از همین روش به صورت معکوس استفاده شده است؛ یعنی ابتدا داستان اصلی آورده شده، سپس به بیان خلاصه و چکیده آن پرداخته شده است تا در جمع بندی به خواننده کمک نماید، مانند آیه ۵۹ سوره آل عمران.

۸٫ پرهیز از بدآموزی در بیان قصه‌های عاشقانه:
در قرآن کریم سعی شده با مسائل عشقی به صورت سمبلیک و اشاره وار برخورد شود و از ارائه جزئیات یا به زبان آوردن صریح و زننده، خودداری شود. با خواندن داستان یوسف و زن عزیز مصر، این نکته روشن می‌شود.

۹٫ شکستن حصار زمان:
گاهی یک داستان در دل داستان دیگر آورده می‌شود؛ در حالی که در زمان‌های مختلف رخ داده‌اند. این خصوصیت قرآن، باعث می‌شود تا انسان با دقت و موشکافی، سعی در چیدن صحیح قطعات مختلف این داستان‌ها نماید و تمرکز بیش تری پیداکند.

۱۰٫ جایگاه خاص زنان و نقش تعیین کننده آنان در اغلب داستان‌ها:
لازم به ذکر است که ۲۰۸ قطعه داستانی در قرآن مجید آمده است که برخی ادامه برخی دیگر می‌باشند و بعضی از آن‌ها نیز کامل و مستقل می‌باشند. ۶۳ سوره از ۱۱۴ سوره قرآن کریم، حاوی قصه و حکایتی است و این یعنی آن که بیش از نیمی از سوره‌های قرآن، با هنر قصه پردازی به انتقال پیام خود پرداخته‌اند.

بیشترین قصه‌های قرآن ابتدا در سوره اعراف و پس از آن در سوره بقره می‌باشند و سوره آل عمران در رتبه سوم قرار دارد.
بیشتر داستان‌ها در باره موسی علیه السلام و قوم بنی اسرائیل و فرعونیان است. پس از آن، بالاترین آمار متعلق به داستان‌های ابراهیم علیه السلام
 و عیسی علیه السلام و مادرش مریم علیها السلام است.

مقاله پیشنهادی

فضیلت قرائت قرآن

الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَهٗ …